عکسهای20 ماهگی ات
عسل خاله ،بالخره خاله اومد تا عکسهای 20 ماهگیت رو بذاره و از کارها و رفتارهای اینروزات بگه ،اول میریم سراغ رفتارهات
کلمات جدیدی که یاد گرفتی : با آننه جون اینا رفته بودین مراسم اونجا زیادی شیطنت میکردی آننه جون برمیگرده بهت میگه آرسن امروز آبروریزی کردی برمیگیردی به آننه میگی :آبریزی اومدی خونه میگم آرسن چیکار کردی میگی آبلولیزی ،آبریزی انگور که با لحن خاص کش میدی میگی انــــــگووووووور / ادویه میگی : اَوویه /شکم :گوم /بغل :با /چایی:دایی /غذا :نـَم نـَم / کاکائو :کَـکو /کباب :بـِباب
عاشق ماساژی میایی دراز میکشی به خاله شادی و من دستور میدی با اشاره که پاهات رو ماساژ بدیم جالب اینه که دوتامون باید همزمان ماساژت بدیم خخخخ
عاشق آدامسی روزی یکی باید بجویی اونم 3/4 ساعت ،وقتی ما tv میبینیم برا جلب توجه میایی جلومون، پشت سر هم ملق میزنی یه cd مینیون ها رو بابایی واست گرفته عاشق اونایی که ببینی، اونا هم مشغول رنگ کردن دیوارها هستن پا میشی اداشون رو در میاری
ماشالله غذا خوردنت خوب شده صبحونه ات رو خوب میخوری اما جالب اینجاست اول دسر میخوری بعد خامه پاستوریزه از علایق دیگه بعد بستنی خوردنت ،اسمارتیزه با شیر کاکائویی
تا میرسی خونه ما میری آشپزخونه رو صندلی میشینی میگی نَم نَم یعنی میوه و غذا بیارین من بخورم تازه امرم میکنی خودشم حتی آب هم بخوری باید رو صندلی بشینی بعد بخوری
تازگیها تنهایی (با دایی )میایی خونمون و بعد افطار میری خونتون ،بعد افطار تو جمع کردن سفره کمک میکنی میگم آرسن سس رو هم بیار سینی رو هم اول باید سس رو بیاری بعد سینی رو بعد با دستمال میایی سفره رو پاک میکنی و بعدشم جارو به دست و تمیزی ،خاله فدای تمیزیت بشه
تو کتاب داستانهات نی نی ها هر کاری بکنن باید انجام بدی توپ رو شوت میکنن تو هم شوت میکنی ،سویچ ماشین گم شده بود تو یه داستانی بهت گفتم نی نی دنبال کلیده ، پاشدی رفتی سویچ رو آوردی که دنبال اینن خخخ
تا میرسی اتاق ما از رو تخت میری سمت پنجره و میشینی کنار پنجره بعد که از اونجا خسته شدی با پرده میپری رو تخت و میگی اُبا تو یکیشون که داشتی با پرده میومدی پایین منم رو تخت دراز کشیده بودم ،رو سر منه بیچاره فرود اومدی و خاله به مدت دو روز جانباز شد از سمت سر و گردن
تا یه سطح صاف گیر میاری فوری رقص اسپانیولی میکنی و منو خاله شادی مجبوری دف و دست میزنیم تا همراهیت کنیم تازگیها سبک موزیکت رو عوض کردی از راک اومدی به رپ توی tv کلیپ تهی بود که دیدم با عشق داری رپ میایی تا تموم شد تو زدی زیر گریه مجبور شدم واست آهنگش رو دانلود کنم تا تو بری تو فاز رپ
خاله شادی میگه دماغ خاله کو؟ میایی دماغم رو میکشی و بعد فرار یه بار پیشت لاک زدم خودتو کشتی که باید به منم بزنی یه ناخنت رو لاک زدم از اونروز به بعد کلید میکنی که اَری لاک تو مسابقات که گل میزدن جو گیر میشدی و فوری توپت رو میاوردی و یه شوت میکردی بعد داد میزدی گـــــــُل اونم چه کش دار میگفتی گــــُل
یه بار با بابایی رفتین نونوایی بابایی گفته آرسن این تنوره نون میپزن الان هر موقع از جلو نونوایی رد میشین باید یه سری هم به عمو نونوایی بزنین و تنور رو ببینی یه روزم با دایی رفتی بیرون نون دیدی از این کوماجها خواستی بگی از اونها میخوام دستهات رو گرد کردی ،میگیم آرسن نون گرد بود؟ فوری دستات رو گرد میکنی
حالا بریم سراغ عکسهای 20 ماهگی ات
20 اُمین ماهگردت مصادف شد با ماه رمضون ماه مهمونی خدا بهونه ای شد تا من کنسپت این ماهت رو مولانا در نظر بگیرم ،خواستم وقتی بزرگ شدی و میایی به وبلاگت سر میزنی حداقل یه تلنگری بشه برات تا حرفهای مولانا و منشش رو سرمشق زندگیت کنی (خاله جون همیشه سعی کن تواضع داشته باشی تو زندگی و تا میتونی بدون هیچ چشم داشتی خوبی کنی و تا میتونی ببخشی و اگر توی زندگی پیش اومد که کسی در حقت بدی کرد بدونی که خدا خواسته امنحانت کنه و در قالب اون شخص امتحانش رو فرستاده پس باید ببخشی و تو همه کارهات خدارو مدنظر بگیری ،صبر رو سرلوحه زندگیت کنی ،درباره کسی زود قضاوت نکنی ،و تحت هر شرایطی حتی اگه فکر کنی غرق گناهی و خدا نمیبخشتت بازم سمت خدا بری که خدا میگه هر چی باشی باش بازم سمت من بیا )
اول عکس کیک این ماهتت که مامان سولی زحمتش رو کشیده و دست گلش درد نکنه
اینم تزیینات این ماهت که با خاله شادی درست کردیم
هـــــــــوراااااااااااا من 20 ماهه شدم
آرسن مامان سولی رو چقدر دوست داری؟ اینقدر خاله
یه سر و گوشی بکشم ببینم کیک رو از کجا میتونم نَم نَم کنم
منو اینهمه خوشبختی محاله آخ جون عالیه واسه هاپولی کردن
و اینگونه میشود که دست بنده به وصال کیک میرسد
یه کم پسر مودب بشم
خاله فدای خوشتیپیت بشه بــــا
یه کم نانای بیام واسه خاله هام
و اما نوبت تخریب کیک
در ادامه شیطنت گرفته داری دالی بازی میکنی اینجا نشستی داری فکر میکنی دنبال یه جا برای قائم شدنی
و بالخره جای مورد نظر رو پیدا کردی
بعدشم طبق معمول تمیزی خونه اونم با چه وضعی وسط تعویض لباس و فرار کردن و جارو دست گرفتن
و اما چند تا عکس تو این چند وقت
هنوز مامان سولی موهاتو کوتاه نکرده بود که خاله شادی واست بسته تو هم رو موهات حساس و در حال فرار از خاله
اینجا مامان سولی واست دسر درست کرده و تو با اشتها میخوریش که شکار لحظه شده از طرف مامان سولی
تو خودت عسلی
وقتی من میخوام وبلاگهای دوستای آرسن رو چک کنم زودتر از من میره صندلیشو میاره و میشینه برا تماشا و نظرم میده البته ،تازگیها یه یار جدید هم بهمون اضافه شده شربت آلبالو که آرسن از خاله شادی میگیره و میاد واسه تماشا
امیر ارسلان رو دیده حسودیش گرفته
با چه وضعی شربتش رو میخوره انگار قحطی قراره بیاد
از آدامست برچسب در اومده ذوق زده شده بودی به همه نشون میدادی واست یادگاری عکس گرفتم عکس قوقو انگشت لاک سفیدتم معلومه
یه شب که رفتیم پارک و طبق معمول همش دنبال پیشانهایی ،اینجا هم با دایی دنبال پیشانین
اینجا اونجا همه جا پیشان
یه شب دیگه توی پارک و تاب بازی
معرفی مخفی گاه جدیدت
خاله به زودی با عکسهای ماه رمضون میاد تا اونموقع