آرسنآرسن، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 20 روز سن داره

آرسن مرد شجاع و قهرمان ما

عکس های 32 ماهگی ات

  آرسن من 32 ماهه شده و خاله اومده تا براش از رفتارهای اینروزاش بگه   ماشالله اینروزها اینقدر بلبل زبون شدی که بیشترشون از یادم میره تا برات بنویسم وتا اونجایی که یادم میمونه برات مینویسم   هر بار که زنگ میزنم حرفهای تازه میشنوم ،اونروزی زنگ زدی به گوشیم تا من بیام جواب بدم قطع شد بعد اومدم خودم زنگیدم گوشی رو برداشتی میگی خاله ببخشید ما اشتباهی شماره شمارو گرفتیم بعد منم دلم ضعف رفت کلی قربون صدقه ات رفتم بعد ازت میپرسم خاله چیکار میکنین ؟ میگی خاله هیچی ما نشستیم تو خونمون داریم زندگیمون رو میکنیم منو بگو تا اینو شنیدم از تعجب شاخ در آوردم   چون ماه رمضون هست زیادی حوصله ...
24 تير 1394

عکس های 31 ماهگی ات

نفس خاله 31 ماهه شده و من باز نتونستم زودی بیام وبلاگت رو آپ کنم خاله یه کم تنبلو شده اما بازم همه رفتارهای این ماهت همشون تک تکشون یادمه بریم سراغ رفتارهای این ماهت   یه کاغذ وخودکار برمیداری و میگی من نقاشی میکشم و از ما میخوایی بگیم چی بکشی حالا دیالوگ های بین تو و خاله شادی موقع کشیدن نقاشی : آرسن: شادی جان من چی بکشم؟ خاله شادی: عینک آننه رو بکش؟ آرسن :چشم (و فوری خط خطی میکنی و میگی کشیدی بعدش چی بکشم) خاله شادی:دماغ خاله فرناز رو بکش دیگه وقتی اشیا کم میارین برا کشیدن بیچاره نوبت به دماغ و دست و پای من میرسه   تازگی ها رو تخت خودت تنهایی تو اتاقت میخوابی و بابت اینکار جا...
8 تير 1394

عکس های 30 ماهگی ات

عسل خاله درسته از 30 ماهگیت خیلی وقته گذشته ولی من نتونستم بیام و از کارها و رفتارهای 30ماهگیت بنویسم ولی از اونجاییه که خاله عاشق تو و رفتارهاته همشون مو به مو تو ذهنم بودن که امروز وقت کردم تا بیام برات بنویسم و عکسهایی که تو این ماه ازت گرفته بودم(البته گلچینی از عکسهات چون اینقدر رفتارهای بامزه داری که خاله جونی برات ثبت کرده  .توی وبلاگت جا نمیشه )رو تو وبلاگت بذارم   حالا بریم سراغ رفتارهای این ماهت   از نظر حرف زدن ،کلمات رو کنار هم میچینی و جمله های طولانی و با نمک درست میکنی که از خنده روده بر میکنی همه رو ، مرحله کنجکاوی و پرسش رو از خیلی وقت پیش شروع کردی و مدام در حال پرسشی این چیه ؟این...
15 خرداد 1394

عید1394

بالخره یه سال رو با همه اتفاق های خوب و بدش سپری کردیم و  وارد سال 1394 شدیم .ایشالله امسال سال خوبی برا همه دوستای گلمون و کسایی که دلشون باهامونه بشه و همه به آرزوهاشون برسن .   امسال عید تو وروجک کوچلوی خاله با صله ارحام و گشت و گذار سپری شد و تا میتونستی خوش گذروندی ایشالله همیشه لبت خندون باشه نفس خاله   اما رفتارهای این ماهت   تا میرسیدی به یه جایی عید رو تبریک میگفتی بهت گفته بودم اول سلام بگو بعد بگو عید مبارک و تو هم با اون زبون شیرینت تبریک میگفتی و خونه اقوام تا یه بچه میدیدی کلی ذوق میکردی برا بازی کردن وبا مهربونیات و بغل کردن بچه ها و بوسیدنشون باعث میشدی کلی دوست جدید...
23 فروردين 1394

عکس های 28 ماهگی ات

توی روزهای پایانی سال 93 خاله با کلی حرف و عکس اومده ،البته با یه کم تاخیر به خاله حق بده چون واقعا روزها به سرعت از هم سبقت میگیرن و کمتر وقت میکنم تا بیام برات بنویسم   آره عزیز دل خاله یه سال دیگه از روزهای کودکی تو هم سپری شد ، یه سالیکه برای تو پر از شادی های کودکانه بود ،قد کشیدی و هر روز نسبت به دیروز قدم به کشف دنیای اطرافت گذاشتی و ما شاهد لحظه لحظه های این خاطرات ماندگار شدیم و با وجود این لحظه های ناب در کنار تو دنیای ما رنگ و بوی شادی گرفت و خدا رو شاکریم  به خاطر تو هدیه ی زیباو دوست داشتنی   حالا بریم سراغ رفتارهای این یه ماهی که گذشت   شیرین زبونی هات که حد و انداز...
23 اسفند 1393

عکسهای 27ماهگی ات

آرسن من یه ماه دیگه قد کشیده و 27ماهگی اش رو سپری کرده و حسابی بزرگ شد ، خاله هم با کلی عکس و حرفهای تازه از رفتارهای توی این یه ماه اومده    حالا بریم سراغ رفتارهای این ماهت البته تا جایی که یادم مونده   ماشالله اینروزها اونقدر شیطون شدی هر لحظه مارو با کارهات غافلگیر میکنی مثلا بابایی از سر کار اومده سلام کردی بعد به مامان سولی گفتی مامان پاشو واسه بابا کیک بیار خودشم با یه حالتی گفتی یعنی عجله کنه گفتی مامانی بابایی خسته هست مامان سولی میگه با بابایی گرفتیم خوردیمت یکی دیگه از حرفهای تعجب برانگیزت (از اونجایی که بابایی یه کوجلو شکمو هستش ) مشغول خوردن عصرونه بوده ،به ترکی برگشتی گفتی ؛(نَه خبردی گاینین...
14 بهمن 1393