عکسهای19 ماهگی ات
آرسن خاله 19 ماهه شدی و خاله با عکسهای 19 ماهگی تم بستنی اومده تو هم که عاشق بستنی هستی البته مامان سولی کیک 19 ماهگی رو اینبار خودش برات پخته بود ولی اونروزی حال نداشتی و منم گفتم اذیتت نکنم و برات روز بعدش برات ice cream party گرفتیم مامان سولی هم کلی بستنی درست کرده بود و حسابی خوش گذروندیم اول بریم سراغ رفتارهای اینروزهات بعد عکسها
اینروزها حسابی دلبری میکنی وقتی میریم پارکی جایی همه دخترها میان سمتت و حسابی معروف شدی تو پارک اینا دخملی ها با اسم صدات میکنن و تو هم خونگرمی با بچه ها بازی میکنی .اما تو خونه تا گوشیم دستت بیفته میری گالری سراغ عکسهای نورا جون که مامانش از وایبر میفرسته دونه دونه نگاه میکنی و zoom میکنی و نورا رو حسابی بوسه بارون میکنی ، صفحه گوشی آبکی میشه از ماچ های تو بغل میکنی گوشی رو از ته دل میگی baby خلاصه ارادت خاصی به نورا جون داری
طاقت دیدن ناراحتی کسی رو نداری وقتی مامان سولی سر به سرت میذاره و وانمود میکنه که از دستت ناراحته فوری میری سراغش بغلش میکنی بوس میکنی و تا لبخند به لبهاش نیاری ول کن نمیشی ؛ خاله فدای پسر مهربون بشه
وقتی مامان میخواد پوشکت رو عوض کنه یه پوشک با دور پیچ برمیداری و راهی حموم میشی منتظر مامانی میشی تا بیاد تورو بشوره حسابی احساس مسولیت میکنی قربونت بشم من
تا کسی خونتون مهمون بیاد فوری میپری tv رو خاموش میکنی و خونه رو یه دور میزنی از وجد و هر چی اسباب بازی داری میاری میریزی وسط خونه
علاقه شدیدی به موتور و ماشین داری تا ماشین موتوری رد بشه از کنارت میگیghiiiiim ghiiiiim
علاقه شدید به آب بازی داری تا میایی خونمون میری حیاط سر وقت شیلنگ آب و گلهارو آب میدی و خودت هم حسابی آب تنی میکنی و تازه سیر نمیشی میایی خونه وبا خاله شادی میری تو حموم با استخر آبیت آب تنی کنی و کلی خوش میگذرونی
اولین بار بود که تنهایی بدون مامانی و بابایی رفتیم پارک با دوستهای من ،خاله وحیده کلی برات خوراکی خرید و با خاله هانیه بازی کردی و موقع خداحافظی با خاله وحیده اینا زدی زیر گریه اونم چه گریه هایی تبدیل شده بود به جیغ، آخه به خاله وحیده میگی عمه با گریه چسبیده بودی بهش و میگفتی عمه اولین بار بود پشت سر کسی اینجوری گریه کردی
خوابت خیلی خوب شده و شبها راحت تا صبح میخوابی نزدیکهای صبح پا میشی یه لیوان آب میخوری و بعد میگیری میخوابی .اما تغذیه ات :صبحونه چای و خامه و عسل و مربا رو دوست داری و مثل خاله فری پنیر زیاد دوست نداری کباب خیلی دوست داری و ماکارونی ، سیب زمینی سوپ و غذاهای آبکی زیاد دوست نداری از میوه ها علاقه زیادی به هندوانه و خربزه داری و از نوشیدنی ها آب آناناس و شیر کاکائو. تقریبا هر غذایی باشه میخوری اما بیشتر عاشق قاقایی یا همون تنقلات خودمون هستیم میری در یخچال رو وا میکنی پاهاتو میذاری تو طبقات یخچال میری بالا و داخل یخچال رو بهم میریزی و ما توی تلاشیم تا از این عادت بدت دست برداری
حرف زدنت خیلی پیشرفت کرده منهتی لغات سخت رو خوبتر میگی تا لغات آسون مثل دارو ،هواپیما ،خودکار،هاپو ،توپ و غیره خاله فدای شیرین زبونیهات بشه تا وقتی اسمم رو نمیگفتی همش با خودم میگفتم آرسن کی اسمم رو صدا میزنه الان رو بگو بعضا این شکلی میشم آخه فکر کنم روزی هزار مرتبه میگی اَری خاله شادی تا میبینه اومدی میاد بهم میگه اری اومد
راستی این هفته دیدار وبلاگی داشتیم قرار بود بریم که شما بدجوری مریض شدی اسهال اینا خدارو شکر که با راهنمایی های مامان نورا جون زود خوب شدی ولی وزن کم کردی ایشالله دیگه مریض نشی عسلم
خلاصه شیرین کاریهای تو تمومی نداره فرصت کنم باز میام از رفتارهای جدیدت مینویسم
اما عکسهای 19 ماهگی با تم ice cream paty با هنرمندی خاله ها
این کیک 19 ماهگی آرسن جون دستپخت مامان سولی که عالی شده بود دست گلش درد نکنه
اینم بستنی دستپخت مامان سولی البته سبک ترکیه (mara$ dondurmasi )بازم دست گلش درد نکنه
اینم تزیینات (موقع درست کردن تزیینات کلی با خاله شادی خندیدیم چون هر کدوممون یه گوشه اتاق داشتیم خلاقیت به خرج میدادیم و کلی بهم دیگه پز میدادیم و میخندیدیم ،به خاله شادی گفتم دفعه بعدی از پشت صحنه هم عکس میگیرم ،خلاصه کلی هندونه زیر بغل هم کردیم )
این خونه عشقه که توش تویی با مامانی و بابایی و خوشبختی از بالا داره لبخند میزنه
اینم من با قاشق بستنی درست کردم آخر خلاقیته
هورااااااا من 19 ماهه شدم
بذار برم از نزدیک تم 19 ماهگیم رو رویت کنم
یه ژست 19 ماهگی توپ بیام واسه خاله
یه اسمارتیز بذارم دهن خاله خستگی در کنه
شمع 19 ماهگیم رو کش رفتم
حالا به بستنی حمله ور میشم
خاله اَدی
این شمع هم واسه من دردسر شد ،همش تو بحر کشفشم
تا میرسی خونه آننه جون ، ببینی دایی سیامک نیستش میری سر وقت گوشی و ور میداری میگی اگی دای دای بعد یه سری حرفها با زبون خودت میزنی
اینجا نگاه عاقل اندر سفیه بهم میکنی که چیه خاله ؟میخوام با دایی ام بحرفم
اینجا خرسند از مکالمه
اینم پایان مکالمه و از خنده غش کردن
یه روز خوب بهاری و یه پیک نیک خوب خوونوادگی
یه چوب گیر آوردی واسه خودت اسباب بازی کردی
علاقه زیادی به حشرات داری و دنبالشون میگردی
بعدش ماشین سواری با خاله ،خداییش خیلی حال داد ، سوار ماشینت شدم باهام جنگ میکردی منو میخواستی از ماشینت پیاده کنی همه خاله رو اینجوری نگاه میکردن
ماشالله خیلی مهربونی همه نی نی هارو صدا میکردی و سواریشون میدادی
تورو خدا تیپ و ژست رو ببینین که خاله اش رو دیوونه میکنه این وروجک عاشقتم بـــــــــا
اینجا ماشینت رو زدی به گلها و میخوایی درش بیاری ایول پهلوان تو میتونی
اونروزی کشتی مارو با ماشینت آخر سر ماشین بیچاره انصراف داد از سواریت ،شارژش تمومید
خاله شادی میگه میام دمپایی هاتو میدزدم بغل کردی که نیاد
اینجا هم ژست فیس بوکی گرفتی
مراحلی از شیطنت مخفیانه آقا آرسن که توسط خاله شکار شده
مرحله 1 :آماده کردن بساط کباب پزی از نوع آقا آرسن
مرحله دوم : پیش به سوی محل کباب پزی
مرحله 4: باد زنی کبابها
طوری باد میزنی انگار کباب پز حرفه ای هستی تازه کسی حق نداره نزدیک بشه باید خودت تنها باشی و الا جیغت میره رو هوا
رفتی بالای درخت این شیطنتهارو خاله شادی بهت یاد میده و باهات همکاری میکنه
از گربه خیلی خوشت میومد تازگی ها هم علاقه خاصی به هاپویی پیدا کردی جلو خونمون یه ساختمون نیمه کاره هست یه سگ نگه میدارن نصف روزت با گفتگو با اون هاپویی سر میشه تو پارک هم یه هاپو مثل اون دیدی منم تا اومدم عکس بگیرم از کادر در رفتی
چند تا عکس دیگه از گردشمون
چند تا عکس از ایل گلی
اینجا هم نورهای زمین رو دیدی به وجد اومدی و میخوایی بگیری تو دستت
آرسن جون تو خرید
از ماهی ها ترسیدی میخوایی تغییر مکان بدی
متعجبانه به ماهی ها نگاه میکنی
واست کتاب گرفتیم از اونجایی که علاقه زیاد به شکلکها داری باز کردی نگاه میکنی
خاله شادی رو مجبور کردی راجع به شکلکها توضیحح بده ولی بازم حواست پیش ماهی ها مونده
آرسن محو تماشای کارتون
آرسن در حال گفتگو با هاپویی
اینم کتابهای جدیدت از وقتی اینارو گرفتیم مجبوریم همه تصاویر رو دونه به دونه برات اجرا کنیم از سواری رو کول گرفته تا آب بازی