عکسهای 14 ماهگی ات
عزیز دل خاله 14 ماهه شدی و با کلی عکس اومدم .اما قبل از عکس ها میخوام از رفتارهای این روزات بگم.حدودا 3 هفته پیش یاد گرفتی که سوال بپرسی ،ماجرا از اونجایی شروع میشه که مامان سولی توی tv فیلم میدیده برگشتی به مامی سولی گفتی این کیه؟(البته با تلفظ خاص خودت این کیـــا؟)از اون روز این کلمه رو زیادی تکرارا میکنی یه شخصی یه شی رو که تازگی داره ببینی شروع میکنی به گفتن این کیه؟این چیه؟داشتیم میرفتیم جایی سوار ماشین شدیم از رو صندلی عقب راننده آژانس رو دید زدی دیدی غریبه هست کل راه میپرسیدی این کیا؟
مامان سولی داشته گردگیری میکرده یه هویی دیده تو با دستمال اومدی داری گردگیری میکنی .فدای اون تمیزی و مرتب بودنت بشم من ،که همه اینارو از دایی سیامک یاد گرفتی ،کارهای دیگه که یاد گرفتی آب را با بطری سر بکشی .
عاشق رقصیدنی تا یه ترانه وا میکنم شروع میکنی به رقصیدن مخصوصا ترانه های ترکی استانبولی،تازه عاشق راک موزیک هم هستی وقتی راک گوش میدم با من پایه ای، بهت یاد دادم سرت رو تکون میدی با ریتم
ماشالله خیلی قوی هستی ،اونروزی آننه جون رفته بود خرید میوه اینا گرفته بود گذاشته بود جلو در ،ما تو آشپزخونه بودیم دیدیم 3 کیلو لیمو رو مستقیم آوردی گذاشتی تو آشپزخونه ای ول پسر قهرمان بزرگ بشی مرد خونه میشی از حالا معلومه
هر کی نماز بخونه میری مستقیم سراغش نگاه میکنی، یه بار دیدم کنجکاوی میکنی گفتم بهت بوسیدن مهر رو یاد بدم ،از اونجایی که اونموقع ها بوسیدن رو بلد نبودی لیس میزدی .اونروزی داشتم نماز میخوندم اومدی نشستی روبروم اول مهر رو برداشتی یه بوس محکم کردی بردی گذاشتی رو پیشونیت بعد یه کتاب دعا بود اونو برداشتی ورق به ورق بوس کردی گذاشتی رو پیشونیت ای به فدات بشم من تازه سجده رفتن رو هم یاد گرفتی تقریبا 5دقیقه سجده میری تا جایی که احساس میکنم الان خفه میشی
این روزا فقط میخوایی حرف حرف تو باشه وقتی یه چیزی رو میخوایی ندیم شروع میکنی به گریه کردن اونم چه گریه ای دل آدم کباب میشه
گوشی رو برمیداری میذاری زمین ، پاهاتو وا میکنی شماره میگیری بعد شروع میکنی به حرفیدن بعد خودتم پایان مکالمه قطع میکنی این مدل شبیه آننه جونه حین مکالمه گوشی رو بدیم قبول نمیکنی بحرفی خودت باید شماره گیری کنی
حالا بریم سراغ عکسها
کیک 14 ماهگی ات
هورااااااااااااااااااااااااا من 14 ماهه شدم
بابا شرمنده نکنین میدونم بزرگ شدم
جونم خاله با منی؟
چشم خاله نگاه میکنم ،کو دوربین ؟؟؟ آهان دیدمت بگیر عکسمو
شما کارتون به کار خودتون باشه من برم مشغول مهندسی این ماشین بشم
باید اول خوب بررسیش بکنم هر چی باشه کارمو خوب بلدم
پیش میاد دیگه هر چی باشه کار اولمه ،تازه باید خیلی ماشین رو خراب بکنم تا یاد بگیرم ،تازه چیزیش نشد فقط پنجر هاش شکستن
یه کم برم سروقت کیکم ،که شمع نداره به خاطر من
اُاُاُآُاُاُاُاُه خیلی خوشمزه هست
خاله ام اومده برم دوچرخه ام رو بیارم با خاله ام دوچرخه سواری کنم
گردنم خشک شد از بس دارم خاله ام رو دید میزنم نمیتونم دوچرخه ام رو برونم اَه
اینم یه ژست رو دوچرخه واسه خاله جونم
باید به خاله ام نشون بدم من چه شیطنتهایی میکنم اول از مبل بالا میرم بعد...
شمعدونهارو میکشم بعد میگم چـــــــــسِ
یه کم هم با توپهام بازی کنم عاشق ترکوندن بادکنم
الانم تو فکر اینم که خاله چه جوری اینارو جمع کنه
خلاصه این بود ماجرای 14 ماهگی من
اما عکسهای جامونده آتلیه (این عکسها ماله خیلی وقت پیشه )