آرسن و ماجرای این روزاش
عزیز دل خاله ایندفعه با کلی عکس اومدم ،شیطنتهات دیگه روز به روز بیشتر میشه اما برا ما خیلی شیرینه درسته بعضی وقتا همه مون این شکلی میشیم از کارهات بیشترشون رو فیلمبرداری میکنم تا وقتی بزرگ میشی ببینی چیکارا کردی بیشتر سعی میکنیم بهت نه نگیم چون از لحاظ روانشناسی رو اعتماد به نفست اثر میذاره و میخواییم خودت همه چی رو کشف کنی تا جایی که به چیزای خطرناک دست نزنی راحتت میذاریم تو هم که ماشالله خیلی کنجکاوی و عاشق کشف کردن چیزای جدید کابینتهارو خالی نکردیم تا وقتی باز میکنی بعضی چیزارو برداری و دست خالی برنگردی درسته جابه جا کردن وسایل و تمیزی خونه منو خاله شادی رو کلافه میکنه اما گلایه ای نداریم چون ما خودمون هم یه زمانی بچه بودیم و میخواییم تو هم تا آخرش بچگی کنی و لذت ببری فدای تو بشم من اینم بگم که چقدر خوش به حالم میشه وقتی میگی فری قند تو دلم آب میشه ،تازگیا یه چیزی بخوایی ندم با قیافه مظلومانه میگی فـــــرنافدای اون فرنا گفتنت بشه خاله که هیچ چیزی دلنشینتر از صدا کردن اسمم به زبونت نیست
حالا بریم سراغ عکسها
توی این عکسها ،قبلش موقع ناهار داشتی شیطنت میکردی و حرف میزدی برام خوشایند اومد ازت فیلمبرداری میکردم تا دیدی فیلم میگیرم ظرف دوربینو برداشتی و برا خودت بازی ساختی منم از فرصت استفاده کردم ازت عکس گرفتم داخل پرانتز بگم که لباست اینجا کثیف شده چون دندون که در میاری آب دهنت میاد و پیشبند نمیذاری ببندیم
اینجا کیف لوازم آرایشی رو برداشته بودی با مداد اینا رو صورتت خط کشیده بودی منم گیرت انداختم با یه دست نگه داشتم با یه دست عکس میگیرم تو هم شاکی شدی
توی این عکسها هم خیلی جالب خوابیده بودی منم شکار لحظه کردم، این چه نوع طرز خوابیدنه خاله
اینم عکس پاهای نازت که روزی 100 بار قورتشون میدم و تو قلقلکت میاد و میخندی
این عکسها هم مربوط به روزی هستش که دوست خوونوادگیمون خونشون دعوت کرده بودن بعد برامون عصرونه آوردن و منم دلم نیومد عکس نگیرم
عکس اولی هنوز سفره کامل نچیده شده بود ،بعد که کامل چیدن دوباره عکس گرفتم زرنگم دیگه دست گلشون درد نکنه بابت غذاهای خوشمزه دست گل نسیم جون و فهیمه جون و حبان جون
اینم عکس ناخن های نسیم جون که برام خیلی جالب اومد و کلی خندیدم و خواستم بذارم برامون خاطره بشه چون اونروزی سوژه خنده ما بود
اما شیطنتهای آقا آرسن
خونه اونا یه صندلی بود از رو اون بالا میرفتنی و میخواستی از اونجا بری رو کابینتها
کم مونده بود بیفتی باز فرشته نجاتت خاله شادی به دادت رسید
و اما ادامه شیطنتهات
روز خیلی خوبی بود و حسابی بهشون زحمت دادیم و آرسن جون خیلی شیطونی کرد ، بازم ازشون تشکر میکنم
این متن رو پری جونم تو نخون که حسابی از دستم شاکی میشی و منو میکشی اما این هدیه اولین هدیه از نوع لوازم التحریریه عسلکم هستش که پری جونم به آرسن جون داد ماجرا از اونجایی شروع شد که ، خاله پری اومده بود خونمون مهمون ،آرسن هم سر وقت کیفش رفت ،از اونجایی که پری هم چون با بچه های اوتیسم کار میکنه تو پروژه جدیدش ،چند تا لوازم التحریر گرفته بود تا به بچه هایی که توی مطب بی تابی میکنن بده به عنوان جایزه که یکیشون نصیب آرسن شد منم گفتم باید عکس اولین لوازم التحریرتو بذارم توی وبلاگت پری هم شاکی که نه آبروم رو میبری ،حالا امیدوارم شاکی نشی چون ماجرارو توضیح دادم که واسه بیماران کوچولوت گرفته بودی