عکسهای 16ماهگـی ات
بالخره ما بعد از یه غیبت طولانی برگشتیم و قبل از همه میخوام از همه دوستای عزیزمون که تو اینهمه مدت برامون پیام گذاشتن و نگرانمون بودن تشکر کنم یه بار دیگه فهمیدم چه خوبه شما دوستای مهربون هستین ،روی گل همه تون رو میبوسم
اما بریم سراغ مطالب و عکسهای این مدت که نبودیم باید بگم که عسل خاله تو این مدت اسباب کشی و کارهای عید از لحاظ شیطنت چیزی کم نذاشتی و نهایت تلاشت رو کردی بعضا مایه خنده ماها بودی و بعضا از دستت این شکلی بودیم و وقتی مارو کلافه میکردی و یه شیطنت فوری میرفتی قائم میشدی و آروم میخندیدی اما همین کارهای تو بود که باعث میشد خستگی از تن ما بره و آننه جون هی قربون صدقه ات بره که خدا تورو به ما داده که همش شادی بیاری فداااای آرسن مهربون بشه خاله
حالا یکی یکی از کارهای این مدتت میگم، البته اونایی که تو ذهنم مونده
یکیش این بود که تو حمل وسایل سنگین میخواستی کمک کنی مثلا یخچال رو با دو دستت میگرفتی زور میزدی تا بلندش کنی یعنی superman شدی
موقع اسباب کشی دیدی ما عکس بابایی رو، از رو میز برداشتیم یه جیغ و دادی راه انداختی که نگو .هی میگفتی بابایی ،بالخره عکس رو دادیم دستت و بوسه بارونش کردی و آروم شدی تا خواستیم وسایل ببریم اون یکی خونه باز جیغ و داد بابایی گفتنت بلند شد .عکس رو با خودت آوردی خونه جدید یعنی تو کل اسباب کشی عکس بابایی رو با خودت از این خونه به اون خونه حمل میکردی فدای نوه مهربون بشم من، که اینهمه به یاد بابایی خدا بیامرزش هست ،تازگی ها هر کسی میره خونتون عکس بابایی رو میاری نشون میدی میگی بابایی ،این کارت باعث میشه همه یه فاتحه در حق بابایی بخونن
تازه که یاد گرفته بودی اَبرو بگی ،خاله شادی میبینه جلو آیینه ایستادی با دستت ابروت رو گرفتی هی با خودت میگی اَبـیو اَبـیو انگار که داری درس حفظ میکنی با این کارت از خنده روده بر شدیم
علاقه خاصی به گربه ها یا به قول خودت پیشان ها داری تا یه گربه میبینی میگی پیشا ،پیشان
خاله شادی بهت یاد داده میگی عمه ،عمو ،دَی دَی ،آبی ،قاقایی رو هم با یه لحن خاصی میگی آدم دلش کباب میشه که زودی قاقایی بده ،نه اینکه زیادی قاقا میخوری البته دایی سیامک روزی کلی قاقایی میگیره که منو خاله شادی نوش جان میکنیم ، بعد میگیم آرسن خورد
اسم منم مدام در حال تغییر هستش یه روز خاله نانی هستم یه روز خاله اِری
با هرکسی توی تلفن حرف بزنی تا گوشی رو برداری اول میگی داییه ؟با چنان حالت سوالی میپرسی که آدم خودش شک میکنه نکنه دایی هستم و خبر ندارم
هنوزم به اون رفتار بوسیدن و کارهاتو راه انداختن با بوسه ادامه میدی ،اما با شدت بیشتر. مخصوصا موقع بیرون رفتن ،که فقط بغل خاله شادی هستی اونو تند تند بوس میکنی که مثلا سوار وسایل بازی کنه یا اسباب بازی بگیره واست
تو خونه جدیدمون عاشق این هستی که بشینی کنار پنجره و پیشی هارو ببینی بدون کنترل نمیرقصی حتما باید کنترل دستت باشه تا صداش رو خودت کم و زیاد کنی هر روزم یه مدل رقصی یاد میگیری ماشالله استعدادت تو رقص خیلی خوبه فرقی هم نداره شب و روز باشه باید وقتی میگی نانا یعنی نانای کنی
***************************************************************
اما بریم سراغ عکسهای 16 ماهگی ات ،که خاله حتی موقع اسباب کشی هم یادش نرفته بود که واست ماهگرد بگیره
هورااااااااااااااااا آرسن جونم 16 ماهه شد
اینم تزیینات 16 ماهگی که خاله فری درستش کرده
اینم یه اثر هنری دیگه از خاله فری
به به بازم ماهگردم رسید و ناخنک کردن کیک شروع شد
پروانه ای شدم من از بس که خاله لوسم میکنه
هَچی مَچی الان از تو کلاه کشمش در میارم
اصلا خاله باهات قهرم من
یه کم رو عسلی بالا پایین بپرم ،خاله رو کلافه کنم
هُــپ افتادم عقب
خاله دستا بالا تسلیم شو من برم سر وقت شیطونی زود باش
فرار کردم از دست خاله ،حالا نوبت شیطونیه
حالا بریم سراغ عکسهایی که بیشترشون شکار لحظه موقع شیطنت آقا آرسنه
اینجا رفته بودیم مغازه پارچه فروشی میخواستی مغازه رو جارو کنی
اینجا داری نوشیدنی میخوری با آب و تاب زیاد
لبهاشم چه غنچه کرده عسلک
اینجا داشتی بازی میکردی با اسباب بازی هات موقع بازی هم با خودت میحرفی
اینم از شیطنتهای روزانه ات هستش که همش کمدهارو کشوهارو خالی میکنی بعد میری توشون میشینی
مرحله اول ; بررسی
مرحله دوم :خالی کردن کشوها
مرحله سوم: نشستن داخل کشو
مرحله چهارم: استفاده از کشو به عنوان چهار پایه برا برداشتن وسایل
مرحله پنجم : ویرون کردن اتاق در عرض چشم بهم زدن
اینم یه عکس موقع اسباب کشی خونه که خوابت برده بود و خونه تقریبا خالی شده بود آخرین عکس تو خونه قبلی مون بود