روزای 14 ماهگی آرسن جون
آرسن جون خاله ،اومدم از رفتارهای این روزات بگم بهت که بازم مثل همیشه مارو انگشت به دهن میکنی.
اول با یه رفتارت شروع کنم که باعث شد کلی بخندیم دایی سیامک از اونجایی که همیشه ریش و سبیل میذاره و تو هم دایی رو همیشه اون شکلی دیدی ،دایی صورتش رو اصلاح میکنه تو هم تو خونه مشغول بازی بودی دایی میاد تو خونه میگه آرسن جون تا دایی رو میبینی میزنی زیر گریه اونم چه گریه ای اشکهات همینجوری فوران میکرده عین شخصیت کارتونی پـــــَه پــــَه بعد پریدی بغل مامان سولی و میگفتی مامی دایی بعد دوباره گریه میکردی
اونروزی خاله شادی بهت گفته من خاله کی ام؟اصلا نمیدونم خاله کی ام ؟برگشتی بهش گفتی من من ،بعد محکم بغلش کردی بوسیدیش ،خاله شادی منو صدا کرد ماجرارو تعریف کرد تو الان این سوال رو بپرس ببینیم عکس العملش چی میشه؟بازم اینکارو تکرار کردی ما رو بگو از خوشحال دو تا خاله بوسه بارونت کردیم قلقلکت دادیم واااااای که بهترین لحظه بود
ماشالله خیلی پسر باهوشی هستی هر چی بگیم انجام میدی مثلا میگم آرسن فلان چیز رو بیار میاری اونروزی بهت گفتم آرسن بیا بریم با خاله شادی دالی بازی کنیم برگشتی بهم گفتی اَدی اَدی ؟با حالت سوالی پرسیدی گفتم آره بعد رفتی پشت مبل قائم شدی فدای اون باهوشیت بشه خاله
تازگیها عادت کردی بری یه جایی قائم بشی مخصوصا دو سه جا هست که اونجاهارو خیلی دوست داری میری قائم میشی صداتم در نمیاری بعد انگشتتم به نشانه سکوت میذاری رو لبت بعد یواشکی میپایی تا پیدات میکنیم یواشکی با یه لحن آروم میگی اَدی اَدی
اونروزی رفته بودیم خرید قسمت لباس بچه گانه هارو دیدی به آننه جون نشون میدادی میگفتی آننه جون من من بیچاره آننه جون ما کم بودیم تو هم اضافه شدی حالا هر جا یه چیزی ببینی میگی آننه جون بگیر
بساط رقصمون که پا برجاست تا میایی خونه کنترل رو میاری که واست اهنگ بذارم تا اهنگ رو وا میکنم دور خودت میچرخی خاله فدات بشه که به خودم رفتی
تا میگیم آرسن موهات رو شونه کن دستت رو میبری سمت موهات و صافشون میکنی و شونه دم دست باشه شونه میکنی ای ول پسر مرتب
یکی از رفتارهای جدید که یاد گرفتی اینه که روی انگشتهای پات میایستی تا قدت بلند بشه و دستگیره در و بکشی و،در رو واکنی مخصوصا در ورودی رو که تا باز میکنی بدو بدو میری سمت پله ها به سرعت جت ،در اتاق من و خاله شادی رو هم که تا وا میکنی فوری میری سمت آیینه هر چی رو دراور باشه پرت میکنی زمین در عرض 5 دقیقه اتاق ویرون میشه و من و خاله شادی این شکلی میشیم وقتی هم در اتاق رو قفل کنیم میایی پشت در گریه میکنی میگی دادی فرنا ما هم دلمون ریش ریش میشه برات و در رو وا میکنیم
حالا بریم سراغ عکسهایی که مامان سولی موقع شیطنتت ازت شکار کرده
از کارهای روزانه ات اینه که تا از خواب پا میشی مستقیم میری سر وقت اسباب بازی
بعد که از بازی رو تخت خودت خسته شدی دونه دونه هر چی وسایل هستش میاری رو تخت مامانی اینا و اونجا به بازی ادامه میدی ،از این بُعد به خاله شادی و خودم رفتی زندگی رو تخت ،که آننه جون شاکیه
گربه سیاه مهربونم بغل کنم باهاش بازی کنم یه کم ،بعد برم سراغ اون یکی ها
خوب بررسی کنم چیزی جا نمونه برا بازی
دلم هوس موسیقی کرد یه کم موزیک میچسبه
حالا نوبت تعمیراته ،باید بررسی کنم ببینم این ساعت چه جوری ساخته شده
با خاله فرنازم دکتر بازی کنم یه کم
خاله منو معاینه میکنه اینجا
از اونجایی که عاشق بازی با در روغن زیتون هستم هر جایی باشه پیدا میکنم خونه خودمون خونه آننه جون همه جا
عکسهای وقتی که رفته بودیم خرید
خاله برو کنار ببینم اونجا چه لباسهایی واسه من هستش
هوررررررررررررا اسب سواری
ببینم اون پشت چه خبره بعد پیاده شدن برم سراغ اون یکی ها
اُاُاُاُ عجب بازی هایی اونوره
چه زود تموم شد بازم سواری میخوام