آرسنآرسن، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 29 روز سن داره

آرسن مرد شجاع و قهرمان ما

اتفاقات 10 ماهگی

1392/7/6 20:29
نویسنده : soli
777 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عسلکم این چند روزه بدجوری مریض شدی ،سرماخوردی فدات بشم ناراحت وقتی رفتی پیش دکتر گفته سرماخوردگی ویروسی هستش چند شبه به خاطر سرماخوردگیت شبها خونه ما میمونین ، تا صبح گریه میکنی گلوت گرفته موقع نفس کشیدن اذیت میشی ،قربونت بشه خاله قلب از تو به من و خاله شادی هم سرایت کرده ،خاله شادی میگه وروجک سال پیش که نبودی من سرما نخورده بودم زبان وقتی آب بینی ات رو دارن پاک میکنن میایی انتقامش رو از من و خاله شادی میگیری بینی مارو میکشی خنده بعد انگار پشیمون میشی شروع میکنی به بوسیدن و بغل ایشالله زود خوب بشیبغل

یه اتفاق بعدی که افتاد اونم این بود که وقتی مامان دستشویی بوده تو بیدار میشی میری اتاقت ،مامان سولی یه لحظه صدای گریه ات رو میشنوه تا میاد میبینه بد جوری گریه میکنی ،اولش فکر میکنه زبونت رو به جایی زدی واسه اون گریه میکنی بعد میبینه از زیر چشمت خون میاد درست فاصله نیم ساعتی زیر چشمت زخم شده بود خدا رحم کرده بود اون شی هر چی بوده به چشت برخورد نکرده خلاصه مامان سولی رو بدجوری ترسوندی ،شیطونک کم شیطونی کن چشمک

حالا بعد اینهمه اتفاقات بد ،بذار یه کم از رفتارهای جدیدت بگم ،تازگی محبتت رو اینجوری نشون میدی که ،مثلا منو میبینی از فاصله دور انگار که میخوایی منو تو مشتت بگیری، دستت رو مشت میکنی بعد فشار میدی یعنی تو توی مشتمی و فشارت میدم ،بعد میبری سمت لبت و مشتت رو بوس میکنی این صحنه واقعا دیدن داره عشقم ،قربون مهربونیت قلببغل

کم کم دیگه داری راه میفتی ،تقریبا از یه ماه پیش با کمک مبل و دیوار میاستادی ،الان دیگه کاملا دستات رو ول میکنی و 2 دقیقه اینا میتونی تعادلت رو حفظ کنی بدون کمک ،ابشالله به زودی راه بری ماچ

چند تا عکس توی خواب، موقع سرماخوردگی ات

فدای تو بشم خاله

ملوس ناز خاله

فرشته ناز خاله

اینم چندتا عکس با عروسک بچگی ما ،خاله شادی میگه آرسن اگه خواهر برادر داشت به اندازه این عروسک دوست نداشت بدترین حالت هم که گریه کنی تا اینو میبینی میزنی زیر خنده دلت میره واسه این عروسک ،منو خاله شادی هم که عروسکهامون رو جمع کردیم این فقط واست مونده به این دلخوشی خنده

آرسن و عروسکش

آرسن و عروسکش 2

آرسن و عروسکش 3

این عروسک هم اسمش سیا هستش اینم دوست داری ،کله اش رو جدا میکنی باهاش بازی میکنی این عروسک تو بچگی کابوس من بود .کم به خاطر این عروسک تا صبح بیدار نموندم از ترسم استرس

آرسن و عروسکش 4

تازگی ها میری زیر میز ناهارخوری از اونجا ادی میکنی به ما چشمک

آرسن زیر میز

تا میایی اتاق ما میری فوری بالای تخت میشینی با اینکه همه چی رو جمع کردیم یه جعبه مونده اونم باز میکنی وسایل توش رو برمیداری تا میبینی اومدم فوری از تخت میایی پایین دِ فرار خنده

شیطنت 1

شیطنت 2

شیطنت 3

اینم چند تا عکس موقع رورک سواری و کنجکاوی چشمک

جیگر خود خودمی

موش بخورده تورو

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (18)

بهار
6 مهر 92 21:40
سلام طراحی اختصاصی قالب وبلاگ برای آرسن جون . http://ghalebe-weblog.blogfa.com
مامان زهره
6 مهر 92 22:13
سلام عزیزم
وای خدا این پسری رو نگاه کنین. انشاالله که همیشه سرحال و شاداب باشه.
روی ماهش رو ببوسید
در پناه خدا باشه



مرسی زهره جون ایشالله نی نی خودت رو صحیح و سالم بغل بگیری که با اومدنش توی دلش خوشحالم کرد
مهسا مامان نورا
6 مهر 92 22:36
سلام کم پیدا خوشحالم که حالتون خوبه بلا به دور ایشاله خدا شفا بده و هرچ ه زودتر پسر نازمون خوب شه فرناز جون واسه اون عکسهای اول صفحه باید بری قسمت مدیریت وبلاگ /ابزار کاربردی /نمایش اسلایدر تصاویر اونجا توضیحات لازم داده شده اگر به مشکل بر خوردی من در خدمتم یا www.1abzar.com از این قسمت هم میتونی وارد شی.




آره کم پیدا شدیم مرسی ممنون مهسا جون بابت راهنماییت نورا جون رو ببوس


مهسا مامان نورا
6 مهر 92 22:36
چه نا ناس خوابیده حالا کجاشو دیدی اول شیطنت و خود شیرینیش


مرسی ممنون خاله ،وااااااای یعنی از این هم قراره شیطونتر بشه
مامان سویل و اراز
7 مهر 92 0:30
سلام فرناز جون ساغت و روز قرار مونو وبلاگم نوشتم فکر کنم ده نفری بیان شما هم بیاین
مامان سویل و اراز
7 مهر 92 0:32
اخخخخخخخخخخخخخخه چه ناز خوابیده
خدا رو هزار بار شکر که به چشمش چیزی نشده به خیر گذشته
روروئکش چه قشنگه ارسن جونمو میبوسم


آره واقعا خدا رحم کرده ،مرسی خاله مهربون تو هم آراز کوچلو رو ببوس
مامان مهرزاد جان
7 مهر 92 10:11
آخی این کوچولوها تو خواب معصومند این عکسهای سرماخوردگیش که خوابه خیلی معصوم افتاده

آره معصوم میشن دل خاله رو هم کباب میکنه
سارا
7 مهر 92 10:35
الهی
خدا کنه زودتر خوب بشه




مرســـــــــی فداااااات خاله مهربون
عاطفه مامان الای
7 مهر 92 12:55
منم منتظرتونم بیایین احتمالا" 10 تا وبلاگی باشیم من به خیلی ها گفتم دقیقا" میدونی دیگه کجاست پارک منظریه محوطه دستگاه های بدن سازی ساعت 5 بعداز ظهر 8 مهر حتما" بی


حتما ایشالله بیاییم
ناهید
8 مهر 92 9:43
سلام فرناز جونم خوبین ؟ آرسن عسلی چطوره . آرسن خاله میبینم که حسابی شیطون شدی عزیزم فدای اون خنده هات و شیطونیات فرناز اون عروسکتون خیلی باحاله ها آرسن جونم حق داره وقتی میبینتش میخندهقربون همه خنده هاش




مرسی ناهید جونم خوبم مثل تو روزاهام میگذرن آره خاله ناهید جونش حسابی شیطون شده اون عروسک واقعا انرژی مثبت میده همه بچه های فامیل دوست آشنا با اون بازی کردن همه خاطره دارن با اون

ناهید
8 مهر 92 9:50
برای فرناز مهربونم :
داستان زندگی هرکس به سان شعله چراغیست که روشنی اش از دوستان با وفاست دوست دارم دوست مهربون و با وفای من


واااااااااای ناهید جون گریه ام گرفت واقعا ممنونم به خاطر اینهمه مهربونیت چه خوبه که با تو دوست شدم خیلی خیلی خوشحالم گلم
مائده(ني ني بوس)
8 مهر 92 15:46
واااي خدا!ببين چه معصومانه خوابيدهايشالا كه هيچوقت مريض نشيسارناي منم سرما خورده مثل تو


اااای جونم ایشالله سارینا جونم زودی خوب بشه خاله فداش شه
مامی سویل
9 مهر 92 9:46
سلام خوب هستین. از اینکه با هم اشنا شدیم خیلی خوشحالم.عکسای ارسن هم خیلی ناز بودن مخصوصا با اون عروسک
راستی عزیزم اومدم ایمیلمو بدم تا برامنم عکسای پارک رو بفرستین. خیلی ممنونم زحمتتون میشهsusansaboor@yahoo.comبوس واسه ارسن جونم


سلام مرسی ما هم خیلی خیلی خوشحال شدیم میتونین عکسهارو کپی کنین فداتون
مامان بنيتا
9 مهر 92 10:50
عزيز خاله بلا دور باشه
واي چقدر خدا رحم كرده مواظب عسلي باشين
عكساي ارسن جونم خيلي قشنگ بود


مرسی خاله مهربون قربونت
عاطفه مامان الای
9 مهر 92 11:38
سلام گلم لینکتون کردم وخوشحالم از دیدنتون قدم رنجه فرمودین و منت گذاشتین رو سرمون
گلم میشه کد این اهنگ وبلاگتون رو بگین از کدوم سایت برداشتین به منم بگین


سلام مرسی منم لینک کردم ما هم خیلی خیلی خوشحال شدیم که باهاتون آشنا شدیم اون کد نداره من خودم اونو درست کردم میتونم براتون اگه خواستین از تنظیمات وبلگم بفرستم
الی مامی آراد
9 مهر 92 13:02
ای جونم انشالله زودی خوب بشی خدا بهت رحم کرده اتفاق بدتری نیفتاده عزیزم چقدر مقع خواب معصوم میشی و خوردنی آفرین به پیشرفتت پس تا یکسالگی کامل راه میری



آره واقعا خدا رحم کرده مرسی خاله مهربون فدات

سعیده مامان آنیسا
9 مهر 92 14:09
آرسن نازی چه نازیخوشگل خاله چه ناز خوابیدیعزیزم لینکت کردم
مامان آنا
11 مهر 92 1:54
واییییییییییییییی اون عروسک سیاه را منم تو بچگی داشتم الان که دیدمش یهو یادش افتادم.نمیدونم چی به سرش اومد.عزیزم عکس های آرسن عزیزم خیلی نازه از طرف من ببوسش


آره من بچگی از اون متنفر بودم الان بالای سرم میذارم خیلی دوستش دارم ،مرسی خاله آرسن بوسیده شد