آرسنآرسن، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 19 روز سن داره

آرسن مرد شجاع و قهرمان ما

عکسهای 10 ماهگی ات

1392/6/26 11:42
نویسنده : soli
1,362 بازدید
اشتراک گذاری

عسلکم بالخره شروع کردی به روز گرفتن از 10 ماهگی ات و این یعنی اولین 2رقمی شدن ماه های عمرت ماچقلبقلبماچ و من با کلی عکس اومدم اما اول از کارهای این روزات بگم .

مهمترین خبر اینه که بالخره اسم خاله رو تلفظ کردی بهم گفتی فــــــــَ منو نگو که از شادی گریه کردم بعد اون دیگه هی تکرار میکنی فَ فَ اینا حالتهای نرماله که صدام میکنی وقتی یه چیزی میخوایی میگی فــــــَری ،قربون اون فری گفتنت بشه خاله قلب

 یه روزم تنهایی موقع بازی کردن با اسباب بازی هات یواشکی صدا کردی شـــا بعد دیدی ما با تعجب نگاهت کردیم با صدای آروم گفتی شـادی چشمک آفرین به آرسن مهربونم که عدالت رو بین خاله ها رعایت میکنه

به بابایی میگی حَبی یعنی بابا حبیب 

به مامان  سولی میگی اِبی درسته مامان هم میگی ولی وقتی عشق ورزی میکنی نمیدونیم چی رو برات تداعی میکنه که میگی اِبی بعد خیلی لوس میکنی خودتو

بــِـی بـــِی وقتی احساسات فوران میکنه اینو میگی وقتی یه نی نی میبینی از هیجان میگی یا وقتی میخوایی خودتو بندازی بغل یکی اینو میگی بعد لبهاتم غنچه میکنی خیلی با مزه میشه چشمک

تَ تی یعنی میخوایی راه بری اینو وقتی میخوایی از یه جایی کمک بگیری قدم برداری تکرار میکنی زبان

عزیز دل خاله واقعا نمیدونم از خدا چه جوری تشکر کنم به خاطر لطفش ،یه عشق و محبتی به ماها نشون میدی که با دنیا عوض نمیشه اون بغل کردنت ها ،اون لیسدنت ها البته چون بوسیدن بلد نیستی لبخنداون شیطنت هات ،ماهارو خندوندنهات همشون واقعا یه نعمته بزرگ برامون.

یه اتفاق جالبی که افتاد اونم این بود ،یه روزی مامان سولی تورو رو تخت ما خوابونده بود ،در اتاق ما طوریکه به سختی باز میشه .ماهم تو خونه مشغول پاک کردن سبزی بودیم خونه هم خیلی ساکت بود یه هویی صدای باز شدن در رو احساس کردیم و همه سرجامون یخ زدیم چون هیچ کس فکر نمیکرد شما بیدار بشی از تخت بیایی پایین بعد در اتاق رو باز کنی اونم چی آروم و بی صدا همه فکر کردیم دزد اینا اومده کلی مارو ترسوندی وروجک زبان

یه اخلاقی که تازگی ها پیدا کردی نوبتی یک در میان کلید میکنی به خاله شادی و من ،یه روز کلا من هر جا برم دنبال منی و باید بغلت بگیرم حتی مهمونی هم باشیم بغل کسی نمیری و گریه میکنی که من خاله ام رو میخوام یه روزم با خاله شادی ،بیچاره خاله شادی که غذا رو با اون فقط میخوری تا غذا بخوری خاله کلی اذیت میشه

رقصیدنت که محشره کافیه ترانه soner sarikabadayi /kutsal toprak بیاد فوری ریتم میگیری میپری بالا پایین از خنده غش میکنی حتی تو خوابم باشی اون ترانه بیاد سرتو تکون میدی با لبهات ریتم میگیری انگار داری میخونی خیلی خنده دار میشه قیافت قهقهه ما هم با خاله شادی آهنگ رو اینجوری واست میخونیم

adini yazmi$ik daha da yaza biliriz arsen قلبلبخند

عکسهای 10 ماهگی ات

کیک 10 ماهگی ات دستپخت خاله شادی  دست گلش درد نکنه بغل

کیک 10 ماهگی ات

اینم عکسهای هنری خاله فرناز ،البته با همکاری خاله شادی و مامان سولی چون واقعا این روزا خیلی شیطون شدی نمیشه ازت عکس انداخت همش دست و پا میزنی یا فرار میکنی اخر سر خاله شادی به فکرش رسید بهت پاستیل بده چون پاستیل خیلی دوست داری وقتی میخوری هواست میره به پاستیل چشمک

10 ماهگی عشقم

قربون اون با مزه گیت

آقا قورباغه چرا منو اینجوری نگاه میکنی من میخوام فرار کنمابرو

فدای اون نگاهت بشم

ولم کن برم ،ببین منو به چه روزی انداختیکلافه

آرسن در حال تلاش برای فرار

بالخره موفق شدم عجب گیری کردیم هآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآمژه

فدات موش موشک خاله

آخ جون باز واسم ماهگرد گرفتن ،کیک هم دارمخوشمزه

seb benim melegimsin

اُاُاُآُ پاستیل ،ای جونم همه چی آرومه من چقدر خوشحالمهورا

پاستیل خورونی عشقم

وقتی پاستیل میخورم رمانتیک میشم پروانه ای میشم فرشته

bitanem

الان جا و مکان مفهومی نداره ،شما عکستون رو بگیرین با من کاری نداشته باشیناز خود راضی

seni yerim ben

این هدیه آننه جون برای تو هستش آخه هرجا میدیدی یه بچه سوار موتور یا دوچرخه هست ذوق میکردی تو هم میخواستی، الانم که خیلی کوچولویی آننه جون اینو واست گرفت حداقل یه کم باهاش بازی کنی تا واست دوچرخه بزرگ بگیریم

اولین دوچرخه

اینم اولین دست گلتون بود آرسن جون زبان اروم و بی صدا گلدون رو شکستی از پاسیو برداشته بودی بعد تو محل حادثه ول کردی و فرار کردی قهقهه

اولین چیزی که شکستی

اینم عکس وقتی هستش که واسه افتتاحیه مرکز خرید جواهر تبریز رفته بودی هورا

benim meraklim

 اینم عکسهایی از ششمین جشنواره تابستانه تبریز بود که توی پارک ولیعصر و یکی هم پارک مسافر  خاله لعیا جون زحمت کشیدن شامم دعوتمون کرد تو هم خیلی ذوق کردی آخه یه بخش برنامه واسه کودکان بود و یه بخش هم شعبده بازی اینا داشت

جشنواره 2

جشنواره 1

جشنواره 3

جشنواره 4

جشنواره5

جشنواره6

اینم عکس موقع خواب بازم مثل فرشته ها خواب

tatli ruyalar

 اینم عکس شیطونی هات رفتی تو کمدت درش رو بستی من و خاله شادی اومدیم در و یواشکی باز کردیم خیلی خوشحال شدی از این کار، بعدش هی تکرار میکردی توی این عکسها لباست کثیف شده بود چون قبلش با جنگ و دعوا 3 قاشق آش خوردی یعنی تازه از جنگ بیرون اومدی بعد فرار کردی رفتی تو کمد نیشخند دلم نیومد عکسهارو نذارم

آرسن تو کمد

آرسن تو کمد 2

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (15)

مهسا مامان نورا
26 شهریور 92 13:15
وای خدا بازم مثل همیشه خوردنی و شیطون کاش میشد میومدیم تبریز خیلی دلم میخواد بیام و شهر تبریز رو ببینم

حتما قدمتون رو چشم من که دلم خیلی میخواد نورا رو ببینم
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
26 شهریور 92 14:30
به بهههههههه



چقدر شیرین زبونی میکنی تو وروجک ِ خاله هاااااا



اِی ول باباااااااا



حسابی در حال ِ دلبری کردنی پس، آرسن جوووونی....



ماشششالا... هزار ماششششالا...



ماهگردت مباااااااارک... عجب کیکی، عجب عکس هایی، دست ِ درست اندرکاران درد نکنه حسسسسسسسسسسابی



واااای خدا

چقدر خندیدم از قایم شدنش تو کمد...






واااااااااای مرسی گلم شرمنده کردی با این حرفهای قشنگت ،اما آرسن آره واقعا دلبری میکنه عاشقش شدم
مامان پندار
27 شهریور 92 1:22
عزیزم 10 ماهگیت مبارک گل پسمل من..... آفرین به این همه سلیقه مامان و خاله مهربونت با عکسهای قشنگت
خصوصی هم داری عزیزم


مرسی ممنون فداتون
الی مامی آراد
28 شهریور 92 11:20
شیطوون بلای من ده ماهگیت مبارک ماهگردت دو رقمی شد کی میشه انشالله سه رقمی بشه


مرسی خاله مهربون فداات ایشالله با آراد جون دوست ناز و ملوس
ناهید
28 شهریور 92 12:14
سلام فرناز جونم خوبین ؟ اسم وب آرسنو باید گذاشت آرسن و خاله های هنرمند هم عکسا خیلی قشنگ بود و هم اون کیکه دلمون آب شد




سلام گلم آره خوبم پیامهای تورو که میبینم خوبتر میشم کلی بهم انرژی مثبت میدی دیگه کی میتونه منو نگه داره


مامان آرتین
30 شهریور 92 1:33


















وااااای خیلی جالب بود ممنون
مامان بنيتا
31 شهریور 92 10:36
ده ماهگيت مبارك عروسك
انقدر كه خاله جونا خوبن زود اسمشونو ياد گرفتي عزيزم
ماماني از الان ديگه آماده خرابكاري آرسن جون هر لحظه بايد باشين البته اگه مثل دوستش شيطون باشه

مرسی خاله مهربون آره به دوستش رفته از الان شروع کرده به خرابکاری
مامي نسيم
31 شهریور 92 22:25
ده ماهگيت مبارك عزيز خاله
قربون اون شيرين زبونيات
اي خدا نيگاش كن چجوري تو كمد نشسته



مرسی خاله آره حسابی شیرین زبون شده
مامان سويل و اراز
2 مهر 92 10:15
سلام فرناز جون

عكسهاتون خيلي قشنگن كم از عكسهاي اتليه نيستن دست همچين خاله هايي درد نكنه

ارسن جون روز به روز بامزه تر ميشه به جاي من ببوسش

فرناز جون جمعه اين هفته شايد پارك منظريه قرار ملاقات بذاريم اگه موافقي خبرم كن

مشتاق ديدارتونيم




مرسی ممنون واقعا شرمنده میکنین با این پیامهای قشنگتون همه حرفاتون باعث دلگرمی هستش


شیما مامان شاهین کوچولو
2 مهر 92 23:33
ده ماهگیت مبارک عزیز دلم
عکسها عالی بووووووووووود مرسی خاله جونش
آرسن جون میبینم که شیطون شدی ، آتیش میسوزونیییییییی


مرسی خاله مهربون آره آرسن نگین بلا بگین
آیلار
3 مهر 92 19:01
آرسن خیلی شیطون بلا شدی و البته خوردنی
منو دیدنی همچنین میخنده که میخوام بغلت کنم جوجو خوشگله
دستتون درد نکنه فری و شادی جون بابت عکسای خوشگلی که از آرسن گرفتین

مرسی الی جونم فدات بشم عزیزم تو هم دخمل خاله خوردنی خودمی عسلکم

شقایق مامان آرشا
4 مهر 92 20:39
ای جونم باز خاله ها هنر نمایی کردن.
خب منم با این خاله های به این خوبیی بهشون می چسبیدم


مرسی فدات خاله مهربون شما خودت آخر هنرمندها هستین
سارا
7 مهر 92 10:33
سلام عزیزم
مبارکه ایشالا ده سالگی و صد سالگی ات


متاسفانه چند وقتی بود به شما سر نزده بودم ، ماشاالله آرسن جون حسابی بزرگ شده و خیلی تغییر کرده.
ان شالله شاد و سلامت باشه



آره منم دیر آپ کردم حسابی بزرگ و شیطون شده خاله
عاطفه مامان الای
7 مهر 92 14:21
اون شب ما هم اونجا بودیم برنامش خیلی دیر شروع شد دیگه دیدیم یکم چرت شد ما رفتیم وسط استخر پس اونجا بودیم ونمیدونستیم 5 شنبه بود دیگه میبوسمتون شما هم حتما بیای سر قرار بشینیم دور هم


آره حیف شد ایشالله دیدار وبلاگی میبینمتون
عاطفه مامان الای
9 مهر 92 14:15
دوست من عکسا رو بهم ایمیل کن دیروز من نفهمیدم اسم مامان ارسن فرناز بود یا شما؟ عکسا رو ایمیل کن و اسمتون رو هم دوباره بگو با عرض معذرت


گلم رایت کلیک رو باز کردم میتونی کپی کنی اسسم فرناز اسم مامان آرسن هم سولی فداتــــــــ