آرسنآرسن، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 27 روز سن داره

آرسن مرد شجاع و قهرمان ما

عید1394

بالخره یه سال رو با همه اتفاق های خوب و بدش سپری کردیم و  وارد سال 1394 شدیم .ایشالله امسال سال خوبی برا همه دوستای گلمون و کسایی که دلشون باهامونه بشه و همه به آرزوهاشون برسن .   امسال عید تو وروجک کوچلوی خاله با صله ارحام و گشت و گذار سپری شد و تا میتونستی خوش گذروندی ایشالله همیشه لبت خندون باشه نفس خاله   اما رفتارهای این ماهت   تا میرسیدی به یه جایی عید رو تبریک میگفتی بهت گفته بودم اول سلام بگو بعد بگو عید مبارک و تو هم با اون زبون شیرینت تبریک میگفتی و خونه اقوام تا یه بچه میدیدی کلی ذوق میکردی برا بازی کردن وبا مهربونیات و بغل کردن بچه ها و بوسیدنشون باعث میشدی کلی دوست جدید...
23 فروردين 1394

عکس های 28 ماهگی ات

توی روزهای پایانی سال 93 خاله با کلی حرف و عکس اومده ،البته با یه کم تاخیر به خاله حق بده چون واقعا روزها به سرعت از هم سبقت میگیرن و کمتر وقت میکنم تا بیام برات بنویسم   آره عزیز دل خاله یه سال دیگه از روزهای کودکی تو هم سپری شد ، یه سالیکه برای تو پر از شادی های کودکانه بود ،قد کشیدی و هر روز نسبت به دیروز قدم به کشف دنیای اطرافت گذاشتی و ما شاهد لحظه لحظه های این خاطرات ماندگار شدیم و با وجود این لحظه های ناب در کنار تو دنیای ما رنگ و بوی شادی گرفت و خدا رو شاکریم  به خاطر تو هدیه ی زیباو دوست داشتنی   حالا بریم سراغ رفتارهای این یه ماهی که گذشت   شیرین زبونی هات که حد و انداز...
23 اسفند 1393

عکسهای 27ماهگی ات

آرسن من یه ماه دیگه قد کشیده و 27ماهگی اش رو سپری کرده و حسابی بزرگ شد ، خاله هم با کلی عکس و حرفهای تازه از رفتارهای توی این یه ماه اومده    حالا بریم سراغ رفتارهای این ماهت البته تا جایی که یادم مونده   ماشالله اینروزها اونقدر شیطون شدی هر لحظه مارو با کارهات غافلگیر میکنی مثلا بابایی از سر کار اومده سلام کردی بعد به مامان سولی گفتی مامان پاشو واسه بابا کیک بیار خودشم با یه حالتی گفتی یعنی عجله کنه گفتی مامانی بابایی خسته هست مامان سولی میگه با بابایی گرفتیم خوردیمت یکی دیگه از حرفهای تعجب برانگیزت (از اونجایی که بابایی یه کوجلو شکمو هستش ) مشغول خوردن عصرونه بوده ،به ترکی برگشتی گفتی ؛(نَه خبردی گاینین...
14 بهمن 1393

عکسهای 26ماهگی ات

برا شروع این پست دنبال یه واژه خوب میگشتم همینجوری تو فکر بودم با خودم گفتم چه واژه قشنگتر و زیباتر از خود آرسن میتونه باشه،آرسنی که شده دنیای ما و همینطور که قد میکشه با شیرین زیبونیهاش بهترین حس ها رو به ما میده ; احساس خوب  وقتیکه منو خاله شادی نشسته باشیم بیایی خودت رو بین ما جا بدی بگی من بیام بشینم پیش شما با اون لحن شیرینت بعد دستای کوچلوت رو بندازی گردن خاله ها به ترکی بگی مَنده عَکسَ باخیم (منم به عکس نگاه کنم) یا آننه جون بگه آرسن کیمین بالاسیدی ؟؟ برگردی بگی آننه سینین بالاسیدی یا توی تلفن دلبری کنی برا خاله ها بگی شادی جان ،ناناس جان میـام میـام میخویمت ها یا برا دایی سیامک شعر درست کنی بگ...
27 دی 1393

جشن 4سالگی نی نی وبلاگ

هوراااااااااااااا نی نی وبلاگمون 4 ساله شد   عزیز دلم از یه ماه پیش خاله شادی بهم گفت که تولد نی نی وبلاگ نزدیکه و به عنوان یادگاری برات یه جشن کوچیک بگیریم و منم یه تم کوچلو آماده کردم و البته تصمیم داشتم اونروز بذارم که اومدم دیدم اتفاقا جشنواره هم هست و خیلی خوشحال شدم چون این اولین جشنواره  میشه که شرکت میکنی و واقعا یه یادگاری به یاد موندنی میشه برات   اما یه تشکر ویژه از مدیران و دست اندرکاران نی نی وبلاگ که سایت به این زیبایی رو طراحی کردن و باعث شدن ما لحظه لحظه خاطرات با تو بودنمون رو ثبت کنیم و کلی دوستهای خوب از شهرهای مختلف پیدا کنیم ،دوست هایی که همیشه دلشون با ماست و جویای حالمون هست...
3 دی 1393

عکسهای 25 ماهگی ات

سلام عسل خاله ،قبل از همه تا یادم نرفته میخوام از همه دوستای گلمون تشکر کنم بابت پیامهای قشنگشون راجع به تولدت و تعریفهاشون از جشن تولدت که باعث دلگرمی و خوشحالیمون شدن، فدای تک تکتون که به ما خیلی لطف دارین   بعد بریم سراغ اتفاقهای این چند روزه و دلیل دیر آپ کردنمون متاسفانه از سرماخوردگیهای ویروسی گرفتی و بستری شدی و کلی نگرانت شدیم که هنوزم تداعیش باعث ناراحتیمون میشه چون واقعا خیلی درد داشتی و هیچی تو معده ات نمیموند و تب 40 درجه که خیلی نگرانمون میکرد و به هیچ عنوان پایین نمیومد دکتر رفتن های پی در پی جواب نمیداد و مجبور شدن ببرنت بیمارستان و منو خاله شادی تا خود صبح کلی گریه کردیم و دعا خوندیم تا اینکه مامان سولی ز...
21 آذر 1393