آرسنآرسن، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 22 روز سن داره

آرسن مرد شجاع و قهرمان ما

عکسهای 26ماهگی ات

1393/10/27 14:23
نویسنده : soli
1,500 بازدید
اشتراک گذاری

برا شروع این پست دنبال یه واژه خوب میگشتم همینجوری تو فکر بودم با خودم گفتم چه واژه قشنگتر و زیباتر از خود آرسن میتونه باشه،آرسنی که شده دنیای ما و همینطور که قد میکشه با شیرین زیبونیهاش بهترین حس ها رو به ما میده ;

احساس خوب  وقتیکه منو خاله شادی نشسته باشیم بیایی خودت رو بین ما جا بدی بگی من بیام بشینم پیش شما با اون لحن شیرینت محبتبعد دستای کوچلوت رو بندازی گردن خاله هابغل به ترکی بگی مَنده عَکسَ باخیم (منم به عکس نگاه کنم)

یا آننه جون بگه آرسن کیمین بالاسیدی ؟؟سوالبرگردی بگی آننه سینین بالاسیدیزیبا

یا توی تلفن دلبری کنی برا خاله ها بگی شادی جان ،ناناس جان میـام میـام میخویمت ها زبانخوشمزه

یا برا دایی سیامک شعر درست کنی بگی سیام میام میاممممممممممممزبان

یا وقتی میایی خونه بلند سلام کنی و بپری بغلمون و بوسه بارونمون کنی بوسبغل

خدارو هزار مرتبه شکر به خاطر این حسهای خوبی که با وجود تو نصیبمون شده ،از خدا میخوام این حس رو نصیب همه کسایی بکنه که نی نی میخوان الهی آمیــــــن محبت

 

حالا بریم سراغ رفتارهای اینروزهات :

 

 داشتی با مامان سولی عکساتو نگاه میکردی وقتی عکس به دنیا اومدنت رو دیدی برگشتی گفتی : آرسین به دنیا آمـدتعجب وقتی ما شنیدیم  هنگ کردیم اینو از کجا یاد گرفتی  (معمولا فعل هارو میکشی و یا روشون تاکید میکنیچشمک )

 

وقتی اشیایی تصویری میبینی میخوایی توضیح بدی مثلا این گل ِ/ این درخته /این دختره /این ماشینه زیبا

 

یه روز که خونه ی ما بودی اومدم دیدم گوشی مامان سولی رو برداشتی رفتی نشستی رو صندلی خودتم قایم کردی ازدید ، ازرو عکس بابایی شماره بابا رو گرفتی، میگی الو سلام بابایی خوبی؟ کی میایی ؟ تعجبیعنی با آننه جون یه ساعت از خنده روده بر شدیم آخه همه اینا رو با لحن شیرین خودت میگی وای که دل آدم رو آب میکنی بغل

 

 خاله پری اینا مهمون اومده بودن خاله پری سرگرم کاری بود با من میوه نخورده بود دیدیم بدو بدو رفتی بشقاب واسه خاله آوردی فدای مهمون نوازیت بشم من عسلم محبت

 

رفته بودی خونه مامان جونی ات آننه جون زنگیده گفته آرسن چیکار میکنی گفتی شلوغی میکنم خنده

 

عاشق آب انبه هستی طوریکه وقتی زنگ میزنم به خونتون میگم آرسن من کی ام میگی انبه هستی قه قهه و هر موقع بیرون بریم تنها چیزی که میخوایی آب انبه هست یعنی هر چقدر میخوری سیر نمیشی چشمک

 

علاقه ات به موسیقی همچنان ادامه داره تازگیها دف اضافه شده دف رو میاری میگی به خاله شادی چال چال (بزن بزن )من برقصم جشن

 

هر کسی خونه بزنگه فوری میپری گوشی رو برمیداری و حرف میزنی و مکالمه ها خیلی خنده دار میگذره خنده

 

تازگی ها تایم کارتون  دیدنت به 10 /8 دقیقه رسیده و یا کلا نمیذاریم ببینی بهونه مون هم  اینکه همشون الان موقع خوابیدنشونه و خوابیدن یا اینکه رفتن سفر چشمک

 

حق استفاده از گوشی و ... رو نداری بعضا اگه خودمون اجازه بدیم میتونی به عکسها و یعضی کارتون ها نگاه کنی اونم بازم حق لمس کردن نداری جالبه خودتم زودی سیر میشی میگی نه نه این نه تو هر کارتونی حدود 30 ثانیه مکث میکنی راضی البته همه اینا به خاطر سلامت روحی و جسمی  خودته فرصت کنم ایشالله نکته هایی از سخنرانی ها و یا مقاله هایی که از اساتید خوندم رو توی وبلاگت میذارم

 

پروژه از پوشک گرفتنت به علت آشامیدن زیاد آب و مایعات طی روز و شب ها هنوز موفقیت آمیز نبوده با اینکه جیش میتونی بگی مامان سولی همچنان به تلاشش داره ادامه میده از طرفی وسواس ات هم مانع اینکار شده فکر میکنی تو حموم و جای دیگه نباید جیش کرد و اون محل کثیف میشه و جیش نمیکنی زبان

 

با دایی سیامک اومدیم دنبالت بیاریم خونمون خوابیده بودی منم برا اینکه بیدار نشی تو پتو دادم به دایی تا بعد خودم بیام ،دایی سیا تو ماشین گفت فری واسه آرسن کفش برداشتی گفتم وای یادم رفت یه هویی دیدم از زیر پتو سرت رو بلند کردی گفتی ایستَمَز وِللَ (نمیخواد ول کن ) خندهمنو دایی سیامک کل راه رو به این حرکتت خندیم قه قهه

خاله شادی زنگ زده خونتون با مامان سولی داشته حرف میزده یه هویی اومدی گفتی مامان نی نی آلاخ (بچه بگیریم )  مامان سولی گفته نی نی بیاد نمیتونی پیش من بخوابی بعد باید بهش شیر بدم یه کم فکر کردی گفتی نه نه نمیخوام بعد باز سوال پرسیدی پا مامانی یعنی رو پاهات میندازی لالایی میگی ؟مامانی هم گفته آره گفتی آلاخ آلاخ راضی عاشق این تغییرات 24 درجه ای ات هستمخنده

خاله بهت قصه میگفته رسیده به صفحه ای که حسنی تو اتاقش میخوابیده خاله ازت پرسیده آرسن تو هم میری شبها مثل حسنی تو اتاقت بخوابی یه کم فکر کردی یه لبخند رضایت زدی بعد پرسیدی تنها ؟؟سوالخاله هم گفته آره مثل حسنی با اسباب بازیهات زیباگفتی نه نه ایستمزشاکی

 

حالا بریم سراغ عکسهای این ماهت چشمک

 

کیک 26 اُمین ماهگردت که مامان سولی زحمتش رو کشیده دست گلش درد نکنه تشویق

 

26 اُمین ماهگرد

 

هورااااااااااااا آرسنم 26 ماهه شده جشنجشنجشن

 

26 اُمین ماهگرد 1

 

خاله فدای ذوق کردنت بشه بغل

 

26 اُمین ماهگرد 2

 

تو شروع زدی شمع رو فوت کردی و یه کف حسابی و استارت روشن کردن زود زود شمع رو زدی زبان

 

26 اُمین ماهگرد 3

 

خاله تورو بخوره که اینجوری رفتی تو فکر خوشمزهمحبت

 

26 اُمین ماهگرد 4

 

 

26 اُمین ماهگرد 04

 

و در ادامه ناخنک زدن ها یواش یواش شروع میشه چشمک

 

26 اُمین ماهگرد 5

 

 

26 اُمین ماهگرد 6

 

هاپویی رو هم دعوت کردی تا با هم کلک کیک رو بکنین خندونک

 

26 اُمین ماهگرد 07

 

اینجا هم عشقولانه بین مادر و پسری و جمله معروف آرسن به مامان سولی :(دوستت داااااارم )محبت

 

26 اُمین ماهگرد 8

 

و.........  بازی با حباب ها زیبا

 

26 اُمین ماهگرد 9

 

و اما عکسهای آرسنی موقع دوچرخه سواری تو اتاقش بغل

 

26 اُمین ماهگرد 10

 

رفتی کلاه میکی ات رو آوردی شکل میکی سرهمت رو نشون میدی میگی کلاه میکی (فدات بشم که اینقدر باهوشی )محبتبغل

 

1

 

و در ادامه داری شکلک های میکی رو در میاری مثلا که میکی شدی چشمکخندونک

 

2

 

 

13

 

اینجا هم مثلا که برا خودت دوربین ساختی عینک

 

013

 

 مامان سولی برده بودتت بهداشت تو هم حسابی حوصله ات سر رفته تصاویر گویای اینه خنده

 

14

 

آرسن و ماجراهای موقع خوابش

 

15

 

و زودی کلافه میشی که رو تخت بخوابیکچل و شروع به حرکات اکروباسی میکنی تا پایین بیاییخنده

 

16

 

 

17

 

اینجا رفته بودیم نمایشگاه بین المللی تبریز هوا به شدت سرد بود و داخل هم شلوغ مجبور شدیم زودی برگردیم و موقع برگشتن داری ادا میدی تو اون هوای سرد منم چند تا عکس انداختم البته ناواضح شدن

 

18

 

 آماده شدی بیایی خونه آننه جون بوس

 

19

 

به خاطر زمستون و کریسمس مغازه هارو که تزیین کردن آرسن هم تا ویترین جالب میبینه محو تماشا میشه ،یه چند تا عکس از اون لحظات چشمک

 

20

 

 

21

 

 

22

 

هر جا عابر بانک میبینی فوری میری میگی پول میاد اینجا هم پله هارو رفتی بالا مارو هم دعوت میکنی بالا خنده

 

022

 

با کاغذ دستمالی گلوله های کوچیک درست کردم به عنوان برف بعد با هم دیگه برف بازی میکردیم از بالا میریختم رو سرت البته یه همبازی هم داشتیم آقا ادم آهنی زبان

 

23

 

 

24

 

 

25

 

 

26

 

تو این عکس مراحل انتظار اومدن داییی سیام رو نشون میده برا چی؟برا قاقایی خنده اول میپایی تا دایی سیامک بیاد بعد که دایی رو که میبینی ظاهر شد در رو وا میکنی و قاقایی هات رو میگیری بعد مرحله قانع کردنت شروع میشه که اینارو باید بعد ناهار بخوری و بعد ناهار مشغول خوردن قاقا لی لی هات میشیخوشمزه بخاطر همینه دایی سیامک =قاقایی


27

 

اینجا سرت رو بردی تو قوطی ماشینت میگی آدم اهنی شدم خنده

 

28

 

 

29

 

سوشرتت رو آوردی پوشیدی میگی خاله عکس راضی،بعد ژست گرفتی خاله فدات بشه که اینهمه خوشتیپی بغل

 

30

 

اینم غذاهایی که منو خاله شادی برا مهمونهامون پخته بودیم که تو هام هام کردی خوشمزه

 

031

قرار بود عشقت ماهسا یعنی مهسا جان بیاد تا اومدی خونمون گفتی ماهسا میآید پری میآید بعد خوابت برد بیدار که شدی مهسا رو دیدی خجالت کشیدی خخخ آخه عاشق مهسایی میبینی تو اتاق تنهایی  تل خونه رو برمیداری میگی ماهسا جان یا شعر ساختی برا ماهسا (ماآآآآآآهسا ماآآآآآآآآآهسا )با یه ریتم خاصی میخونی که صداتو ضبط کردم چشمک

 

31

 

اینم خوراکی هایی که خاله پری و مهسا جون برات گرفتن و تو هم ذوق کردی چون خوراکی های مورد علاقه ات توش بود زباندست گلشون درد نکنه بغل

 

32

 

اینجا هم رفته بودیم شهر بازی نزدیک خونمون ،تازگی ها سوار هر وسیله ای زیر یه دقیقه میشی زودی دلت رو میزنه و پیاده میشی

 

33

 

 

34

 

 

35

 

کلید کردی که باید با تزیینی که برا تولدت درست کرده بودم عکس بگیری تازگی ها علاقه مند عکاسی شدی خودت ژست میگیریبوسچشمک

 

36

 

تا یه برنامه آشپزی میبینی به مامان سولی میگی پاشو بریم بعد با اشاره آشپزخونه رو نشون میدی پیشیراخ (یعنی بپذیم )البته مامان سولی که عاشق آشپزیه به تو هم ارث رسیده ،اینجا برات کورابیه توت فرنگی درست کرده به مامان سولی گفتی قلبی قلبی باشه محبت

 

37

 

اینم شیرینی های خوشمزه ای که مامان سولی برا نفسش درست میکنهخوشمزه

 

38

 

خمیر بازی که مامان سولی برات درست کرده و باهاشون بازی میکنی چشمک

 

39

 

این جا قلمی رو با مامان سولی خودتون درست کردین با ظرف پلاستیکی آب میوه تشویق

 

40

 

این قاشق چنگال رو به انتخاب خودت مامان سولی اینا برات گرفتن ،مبارکت باشه خاله بغل

 

41

 

اینم هدیه عمه ها (استیکر و دفتر نقاشی و کتاب داستان )دست گلشون درد نکنه محبت

 

42

 

اینم حباب ساز که آننه جون برات خریده دست گلش درد نکنه بوس

 

43

 

 

 

 

پسندها (8)

نظرات (14)