عکسهای 21 ماهگی ات
هوررررررررررررررا آرسن کوچلوی ما 21 ماهه شده و خاله بازم با کلی عکس اومده
اما قبل از همه چی اول از حال و احوالات اینروزات بگم که حسابی بلبل زبون و شیطون شدی
مثلا هر کاری که دایی سیامک میکنه تو هم از روش کپی برمیداری وقتی میخواییم بریم جایی فوری میری اتو رو با خودت میاری و شروع میکنی به اتو کردن لباسهات منتهی یادت میره که به پریز وصل کنی اما برا ما همون اندازه کافیه که پسر با سلیقه ای هستی ،خاله فدات بشه
تا میخوایی تلویزیون ببینی کنترل رو میاری میگی babalar(بَـبـَلـَر) اینو ترکی میگی یعنی بزنم کارتون ببینی مخصوصا کارتون جان توی yumurcak tv که عاشقشی ، بعدش بساط خودت رو میاری یا صندلی مخصوص خودت رو میاری یا مثل دایی سیامک یه بالش میاری واسه خودت بالش رو دولا میکنی تا یه کم بلند بشه راحت بتونی تلویزیون رو ببینی بعد پاهات رو هم میزاری رو میز ،دستهات رو هم زیر سرت این صحنه واقعا دیدن داره ،حیف که عکس ندارم از این صحنه ایشالله دفعه بعدی
وقتی میخوایی بری خونه خودتون میایی از همه روبوسی میکنی و دست میدی و بای بای میگی و وقتی بهت وعده میدیم مثلا عصر قراره ببریمت پارکی جایی ،عصر که میشه میری لباسهامون رو میاری میپوشونی که پاشین بریم ،ماشالله جای لباسهای هممون رو میدونی
هر چی توی تلویزیون میده انگار مجبوری اثبات کنی که ما هم داریم میوه نشون بده میوه میاری و غیره اونروزی بابایی داشته فیلم میدیده شمشیر بازی میکردن تو فیلم یه هویی پاشدی رفتی فر رو وا کردی سیخهای جوجه گردون فر رو آوردی که شمشیرن اینا ،حالا خدا میدونه کی تو ذهنت مونده که اونجا سیخ هستش
با مگس کش دنبال مگس هایی تا از مگس ها فارغ میشی دنبال من و خاله شادی میگردی تا بزنی مارو مخصوصا خاله شادی که باهاش آبتون توی یه جوب نمیره و همش تو جنگ و دعوایین مثلا خاله هندونه تورو یکی برداره تو میری دو تا از هندونه برمیداری (هر چی باشه دو تا آبان ماهی انتقام جو تشریف دارین )
هر روز با بابایی و مامان سولی یا آننه و دایی میری پارک ، یه روزی که رفته بودی من نبودم چند تا پسر بزرگ دیدی رفتی ناخنهات رو نشون دادی گفتی اَری لاک یعنی خاله فری برام لاک زده دیگه آبرو نمیذاری واسم خخخ
موقع پارک رفتنی یا باید با کالسکه بری یا ماشین شارژی ات رو ببرن یه روز که ماشین شارژی رو برده بودن تو هم سوار سرسره بودی یه هویی میبینی بچه ها دور ماشینت جمع شدن میایی و از سپر میگیری و ماشین به اون سنگینی رو بلند میکنی و میکشی یعنی برین کنار مامان سولی میگفت از خجالت موندم چیکار کنم
عاشق آرایشگری هستی تا موچینی ،نخی پیدا کنی میاری میگی اَری ابرو یعنی بیا ابروت رو وردارم یا نخ رو میندازی تو دندونت یعنی بند میندازی
سندروم 2 سالگی ات از حالا شروع شده کسی حق نداره لباسهات رو از تنت دربیاره خودت هر وقت مایل بودی درشون میاری میبینی شلوارک لی رو دو روزه در نیاوردی با اون میخوابی یا با کفش میخوای بیای تو خونه ،یه دمپایی بابایی واست گرفته اونم به انتخاب خودت همه جا با اون دمپایی ها میری
مامان سولی هر کاری بگه فوری انجام میدی از این بابت خیلی حرف گوش کنی قربونت بشه خاله از نظر بهداشتی و تمیزی خیلی حساسی روزی چند مرتبه میری دستشویی دستات رو بشوری ،مسواکت رو میاری تا خودت مسواک بزنی
عاشق آننه جون هستی یعنی کل دنیا متشکل از آننه جونه مثلا آرسن این کیک رو کی پخته؟ آننه /آرسن این قاقا رو کی خریده ؟آننه /آرسن این اسباب بازی رو کی خریده ؟آننه /آرسن با کی رفتی پارک؟آننه /آرسن ماشین بخری کی رو سوار میکنی میبری گردش؟آننه
تغذیه ات و خوابت خوبه بیشتر چیزای آبکی دوست داری مثلا هندونه ،خربزه ،روزی 2 تا بستنی میخوری شبها تا صبح راحت میخوابی فقط 2 بار بیدار میشی یکی واسه ماساژه که مامان سولی میگه بیدارم میکنه دستهاشو نشون میده تا ماساژش بدم یکی هم موقع آب خوردن
همچنان کلمات سخت رو خوبتر یاد میگیری مثلا انجیر ،دمپایی ،... اسم دخترخاله آیلار رو یاد گرفتی تا میریم پارک صدا میزنی آیلااا اونم کشیده صدا میکنی قربون اون بلبل زبونیت بشه خاله و ماشالله اینروزا تو خوانندگی هستی همش یه ترانه ساختی با ریتم خاص میگی لـال لـا لا
و جالبتر از همه عاشق بازی pou هستی و از اون یاد گرفتی نه بگی اما چون میبینی ما ترکی میگیم یوخ تو هم تلفیقشون کردی به جای نه میگی نـَخ
*****اما حالا بریم سراغ عکسهای 21 ماهگی ات *****
تم این ماهت رو پری انتخاب کردم چون تو پری کوچلویی هستی که خدا برای ما فرستاده که دنیای مارو نورانی کنه و خدارو هزار مرتبه شکر
تزیینات تم 21 ماهگی ات که طبق معمول من و خاله شادی درست کردیم
کیک ماهگردت که مامی سولی زحمتش رو کشیده دست گلش درد نکنه
اینم عکسهایی از پشت صحنه درست کردن تم ، همانطوری که قول داده بودم
هوررررررررررررررراااااااااا من 21 ماهه شدم
الحق که خاله من خیلی شوخه ، لبهام جمع نمیشه از خنده
خجالتم بدی خاله من میرم خودم رو قائم میکنم نتونی ازم عکس بگیری
از ژست های من ایراد میگیرین اصلا اینطور که شد منم میرم قهر
حالا عیب نداره ایندفعه رو بیخیال قهر میشم
آشتیم میکنم ،اما دهن کجی هم میکنم
اما بازم سر و گوش آب دادن و بررسی کیک این ماهگردم
حالا مامان سولی شمع ام رو روشن میکنه هورااااااااا
اما نوبتی ام باشه نوبت فوت کردن شمع ام هستش اما من اینو تو چند مرحله انجام میدم
و در انتها نَم نَم کردن کیک و حمله
اینم آثار تخریبم
و اما چند تا عکس از موقعی که رفته بودیم گردش
اینجا مشغول میوه خوردنی و طبق معمول موقع میوه خوردن کارهای با مزه میکنی
نشستنت رو عشقه
اینجا داری اَدی میکنی
میگم شیطون بلایی باورت نمیشه بعدا ،که از دیوار صاف بالا میری اینم اثباتش،از آلاچیق میپری رو چمنها که شکار لحظه کردم
چند تا عکس رو هم خاله شادی ازت گرفته که ادعا میکنه هنری شدن
حالا چرا همه جا با بادبزنی این خودش سوال جالبیه ؟ برا اینکه شما عاشق باد زن منقل هستی از وقتی بساطمون رو بردیم بادبزن دستت بود تا ظهر بشه موقع پختن کباب باد بزنی ولی از فرط خستگی گرفتی خوابیدی اونم باد بزن به دست
اینم عکس از بستنی خوردنت که با چه ذوقی میخوردی ، البته من برات گرفتم واسه اون اینطوری بهت چسبیده خخخ ،کلا دهن آدم رو آب میندازی
یه روز دیگه که مشغول خوردن آیس پکی
و اما عکسهای روزی که دوتایی رفتیم پارک جلو خونمون
از اونجا داری بهم اَدی میکنی ،کلا سر و کارمون با اَدی کردنه
عاشق این وسایل ورزشی هستی هر دفعه که میریم پارک از اونا آویزونی
تا فرصت پیش میاد پا میذاری به فرار اینم یه نمونه اش که فرار کردی ،دیدی دو تا پسر میان ازشون ترسیدی برگشتی
اینم هدیه هایی قشنگی که عمه جونی هات برات گرفتن تو هم که عاشق کتاب داستان همشون رو روزی 10 بار میخونیم ،آخه قراره المپیاد کتاب داستان شرکت کنیم
شیفته این عروشک کوکی شدی همه جا با خودت میبری و تازه اداشم در میاری مثل اون راه میری