مرور خاطرات یه سال
عزیز دل خاله یه چند هفته هست که درگیر کارهای تولدت هستیم کمتر وقت میکنم بیام واست بنویسم 2 تا دندون در آوردی مبارکت باشه عسلکم ،چند قدمی راه میری حسابی شیطون شدی یه جا بند نمیشی چند روز پیش رفته بودیم آتلیه چه اداهایی که در نیاوردی همش در حال شلوغی بودی وابستگی ات به خاله شادی هرروز بیشتر میشه طوریکه بعضی وقتا میگی مامان منم اونوقت اخم میکنم این شکلی میشم
داشتم عکسهاتو واسه تم تولدت آماده میکردم ،همه خاطرات یه سال مرور شد ،عین یه نوار فیلم از جلو چشمام رد شد همه اون خاطرات شیرین همه اون شادی هایی که باهات تجربه کردیم .یه هویی دلم گرفت با اینکه اونهمه پیشت بودم سعی کردم از هر لحظه ات سیراب باشم اما بازم انگار هنوز ........
فقط اینو میخوام بدونی برای ما خیلی با ارزشی خیلــــــــی
اما مرور خاطرات یه سال
اولین باری که مامان متوجه شد توی دلشی
لحظه به دنیا اومدنت
اولین باری که مامان سولی بغلت کرد
پاهای نازت بعد از به دنیا اومدن
اولین حمومت
وقتی به خونه اومدی
اولین عاشورا
اولین باری که رفتیم سر خاک بابا جون
وقتی ختنه شدی
اولین باری که ناخنهات گرفته شد
اولین شب یلدا
اولین باری که بعد واکسن بی حال شدی
اولین باری که تب کردی
اولین ١٣ بدر
اولین باری که با کالسکه پارک رفتی
اولین باری که شروع کردی به غذا خوردن
اولین باری که کتاب خوندی
اولین باری که رو تختت خوابیدی
اولین باری که جشن تولد رفتی
اولین هدیه های ولنتاین
اولین چهارشنبه سوری
اولین لباسهای عیدت
اولین شیطنت
اولین عید نوروز
اولین باری که جشن عروسی رفتی
اولین باری که شهر بازی رفتی
اولین مرواریدهات
اولین باری که فروشگاه مواد غذایی واسه خرید رفتی
اولین شب قدر
اولین باری که از یه کوچولو خوشت اومد
اولین باری که دمپایی پات کردی
اولین سوغاتی
اولین باری که نمایشگاه رفتی
اولین باری که جشنواره رفتی
جشن دندونی
اولین دیدار وبلاگی
و عکسهای هنری از دوربین خاله
عکسهای ماهگردهات طی این یه سال
عکسهای جا مونده ،برام خیلی جالب اومدن گفتم تو وبلاگت یادگاری بمونه