آرسنآرسن، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 23 روز سن داره

آرسن مرد شجاع و قهرمان ما

عکسهای 7 ماهگی ات

1392/4/8 20:10
نویسنده : soli
768 بازدید
اشتراک گذاری

عکسهای 7 ماهگی عسل خاله

خاله جون عزیزم ،خیلی وقته وبلاگت رو آپدیت نکردم ،پیش تو خیلی شرمنده ام ناراحت نگی خاله من بی توجه شده خیلی سرم شلوغ بود،تازه شما آقای وروجک اونقدر شیطون شدی اونقدر شیطنت میکنی که به خستگی هام اضافه میشه نا نمیمونه  واسه خاله ات

بگذریم میخوام از شیطنت هات واست بنویسم ، 4 دست و پا که راه میرفتی تازگی ها، پله هارو بالا رفتن و پایین اومدنم بهش اضافه شده چشمک یاد گرفتی بگی ادی هی ادی ادی میکنی ،دادا یعنی دایی سیامکزبان عاشق رقصیدنی با یه گانگام گفتن توی یه دقیقه هزار بار بالا پایین میپری تا میاییم یه آهنگ بذاریم سر و صدات میره رو هوا یعنی با من همراهی کنین تو رقصیدن، بعدش خاله شادی و خاله فرناز بیچاره تا وقتی تو خسته بشی مجبوری واست میرقصن میبینی یه ساعت شده همینجوری نوبتی میرقصیم واست قهقهه

غذا خوردن رو زیاد دوست نداری توی این موردم من بیچاره رو سرزنش میکنن که این به خاله فرنازش کشید اون کم بود اینم اضافه شد عادتهای غذا خوردنت مثل خودمه 2/3 قاشق میخوری اونم با بازیگوشی،گوشت رو زیاد دوست نداری یه قاشق اضافه بخوری اونو پرت میکنی سمت خاله شادی بیچاره ،آخه فقط با اون غذا میخوری اونم نباشه غذا نمیخوری کلااسترس

وزن خیلی کم کردی بردنت دکتر ازت آزمایش خون گرفتن اما چون بار اول نشده بود خونی که با زحمت ازت گرفته بودن ،مجبور شده بودن از اون یکی دستت هم خون بگیرن اونقدر گریه کردی بودی که بی حال شده بودی و خوابت برده بود ،حال آننه جون و مامان سولی از تو بدتر که از شدت گریه های تو 2 روز مریض شدن خدارو شکر مشکل خاصی نبود یه عفونت کوچیک بود که قابل حله نگران

عاشق آب خوردنی فقط دوست داری آب بخوری دکتر هم گفته مشکلی نیست تا اون حدی که زیاده روی نکنه بهش آب بدین بخوره چشمک

با دایی سیامک یه ماجراهایی داری که نگو از این بابت از دستت خیلی ناراحتم ناراحت تا اونو میبینی کلی ذوق میکنی یه آآآآیییییییی میکنی انگار همه دنیا مال تو شده ، بعدش که دایی شروع میکنه میگه دایی سینین گوزلی شروع میکنی به بالا پایین پریدن خنده هر روز باهم عصرا میرین پارک سرسره بازی اینا ،توی مسیر راه پارکم چون فاصله کمه با دایی باهم پشت رل میشینین یه صدایی هایی در میاری که نشون ذوقت هستش از خود راضی

یه ماجرای خنده دارچشم اونروزی اومدیم با خاله شادی واسه تو فیلم بازی کردیم تا عکس العمل تورو بسنجیم خاله شدی خودشو زد به مردن منم از پشت تورو تحت نظر گرفتم ،اومدی یه کم به سر  و کله اش زدی بعد شروع کردی یه کم صر وصدا کردی نا امید شدی رفتی یه گشتی زدی بعد دوباره اومدی شروع کردی به لیس  زدن  چشمای خاله شادی  تا بیدار بشه بغلش میکردی دلمون به حالت سوخت فرشتهای پسل مهربون بغل

توی تاریخ 92/03/17 دندون جلو پیشین سمت راست و 2روز بعدشم دندون جلو پسین سمت چپت رو درآوردی و الان 4 تا دندون داری هورررررررررررررررررراااااهورا

توی این چند وقته ازت کلی عکس گرفته بوئم که سعی میکنم کم کم همشو بذارم چشمک

عکسی از کیک 7 ماهگی ات که مامان سولی مهربون درست کرده مرســـــــــی مامان کدبانو ماچ

 کیک 7 ماهگی ات

خاله چند تا ژست میگیرم ازم چند تا عکس بگیر از خود راضی

الهی ژستت رو برم

یه کم دیگه واسه خاله لوس بشم

خاله ستاره بارونم میکنی توی 7 ماهگی ،من لوس تر میشم ها گفته باشم زبان

عاشق اون نگاهتم

اون دستارو من میخورم

همش توی فکر اینم که این کیک رو چطوری بخورم سوال

جیگر خاله ای جیگر

ben sana hastayim

یه چند تا عکس دیگه ،بعد حمله به کیک که هوش و هواسم رو برده اوه

چقدرم ساکته

کم مونده واسه حمله

اینم عکسهایی از پارک ولیعصر وقتی خاله لعیا شام دعوت کرده بودقلب

دالی دالی

یه کم هم سر بخورمهورا

فداااااات فداااات

یه کم بازی با مهره هایول

عسلمی عسل

از پنجره ادی ادی بکنم به خالهابله

خاله ادی

این عکسو وقتی میخواستم بگیرم دختر خاله آیلار یه هویی اومده عکس جالبی شده

آرسن و الی

خسته شدم یه کم بشینم ،نفسی تازه کنماوه

لم بدم

 این عکستو خیلی دوست دارمقلبماچ

عسلمی عسل

اینم عکس موقع خواب نازفرشته

خواب یه فرشته

عکسهایی بعد از حمومقلب

عافیت باشه

اینجا میخواستی دوربین رو بگیریمژه

آی شیطون

اینم چند تا عکس که موقع بازی ازت شکار کردم

گل خاله

جیگر خاله که میگن شمایین اقا آرسن

اول یه کم مظلوم نشون بدم خودموزبان

چه مظلوم

بعد  یواش یواش شروع شیطونیخنده

امان از دست تو

و نهایتا بالا رفتن از مبلاز خود راضی

شیطون بلا

 

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (15)

مهسا مامان نورا
6 تیر 92 19:13
مثل همیشه ناز و دوست داشتنی مرواریدات هم مبارک
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
6 تیر 92 19:48
پخخخخخخخخ

خیییییییییلی بامزه بود عکس های در حال شیطنت...

7 ماهـــــــگی مبارک ... ستاره بارون هم خییییییییییییییییییییلی خوشگل بود ...



مرسی خانومی فدااااات

الی مامی آراد
7 تیر 92 0:19
7 ماهگیت و مروارید جدید مبارک گلم دلمون تنگ شده بود تو هم مثل آراد همش آب میخوری بجای غذا قربونت بشم الهی


مرسی ممنون آره آخر سر آراد و ارسن آبکی میشن
مامان بنيتا
8 تیر 92 11:02
فدات شم من خاله كه ازت خون گرفتن ايشالا زود خوب ميشي عزيزم
دست خاله هاي مهربون درد نكنه عكسا مثل هميشه زيبا بود واقعا هنرمندينا رقص
دندون جديدت هم مبارك


مرسی خاله چشات قشنگ میبینه
ناهید
8 تیر 92 14:07
ای جونم چقدر ماه شده موهاشم بیشتر شده امیدوارم همیشه لبت خندون باشه عزیز دلم .دلم خیلی تنگ شده بود براتون .
فرنازی ادت کردم عزیزم


آره کچل بودنش رفته کم کم داره فشن میکنه دختر کش بشه
نسیم
8 تیر 92 19:13
مرواریدات مبارک عزیز خاله
همه عکسات خوشکلن من عاشق اونم که تو خوابی ملووووسم


ممنون خاله مهربون
الی مامی آراد
9 تیر 92 15:08
سلام عزیزم آراد جون هم توی مسابقه نی نی شکمو با کد290 شرکت کرده ممنون میشم بهش رای بدین شماره 290 رو به این شماره 20008080200 ارسال کنین
آیلار
14 تیر 92 2:25
وای دستت درد نکنه فری جون عکسا خیلی خوبه منم که یهو پریدم تو عکس آرسن جونم ولی خوب شده مرسی گلم


آره عزیزم خیلی جالب شده
یادگاری شده دیگههههه
علی
14 تیر 92 14:40
سلام دوستان اگر دوست دارید عکس نینی تون طراحی کنم بزارم توی وبم تا همه دوستان لذت ببرند یک مطلب زدم با اسم نینی شما منتظرم خبرم کن مرسی
بابای یسری جان
17 تیر 92 16:27
باز هم سر زده بیایید ، کمی آشفتگی بد نیست ، آن وقت ، تکاندن شانه های پر غبار، و مرتب کردن ِموهای پریشان ، بهانه ای می شود برای زندگی ام . شرکت دخترم در جشنواره تابستانه نی نی وبلاگ بهانه ای است برای آشنایی بیشتر با شما و پذیرایی از قدوم سبزتان در وبلاگ یسری دختر خوش قدم.
شقایق مامان آرشا
17 تیر 92 23:47
خاله دیر به دیر وبلاگ پسملمونو آپ میکنی.چرا؟
هیراد و عمه لیلاش
18 تیر 92 19:01
فدات بشم آرسن جون جگر طلابا این عکس های خوشگل و هنرمندانه عزیز دلم


خدا نکنه خاله ،چشات خوشگل میبینه
مامان عبدالرحمن واویس
19 تیر 92 0:04
سلام عزیزم توی وبلاگمون یه ختم قرانی برگزارکردیم خوشحال میشم شماهم شرکت کنیداگه جوابتون مثبته پس به وبلاگم بیایدوجزموردنظرتونوانتخاب کنیدتابنامتون ثبت بشه وازاین ثواب بزرگ بهره مند بشید منتظرتون هستم
نسیم
20 تیر 92 19:26
اومدم سر زدم آپ نکرده بودی بیا دیگه خاله فرناز جون منتظریم
شقایق(مامان اَرشان کوچولو)
21 تیر 92 16:56
......۞۞۞۞۞۞.................۞۞۞۞۞۞۞ ..۞۞۞۞۞۞۞۞............۞۞۞۞۞۞۞۞ ۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞....۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞ ۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞.۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞ ..۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞ ....۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞ ........۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞ ..............۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞ ....................۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞ ........................۞۞۞۞۞۞۞۞۞ ...........................۞۞۞۞۞۞۞ ............................۞۞۞۞۞ .............................۞۞۞ ..............................۞۞ ............................۞ .........................۞ عزیز خاله دلم برات تنگ شده بود... همیشه ب تفریحح