عکسهای 4 ماهگی و 4شنبه سوری
عزیز دل خاله این چند روز اونقدر سرم شلوغ بود که وقت نکردم وبلاگت رو آپدیت کنم ،واسه او عکسهای 4 ماهگی ات موند، واست توی این پست میذارم با کمی تاخیر .البته خاله جون فضا نوردت کرده بودم و مامان سولی گذاشته بود برات از کارهای جدیدت بگم که شیطون شدی وقتی مامان سولی یه روز نمیاره خونمون قهر میکنی کل روز گریه میکنی بی حوصله میشی توی یکی از همون روزا که مامان سولی نیاورده بودتت شبش رفتیم خونه شما تا منو دیدی اول روت رو برگردونی بعد زدی زیر خنده و کلی شیطونی کردی وقت اومدن به خونه گفتم خاله میرم صبح میایی بازی کنیم با سیلی محکم کوبوندی دم گوشم انگار دلت نمیخواست برم وقتی دمر میشدی یه دستت میموند زیر شکمت زور میزدی نمیتونستی دربیاری اما از 12/21 دستت رو در میاری آفرین پسر ملوس تا ترانه شاد میذارم دستات رو میبری هوا میگم ارسن نانای به وجد میایی و دستات رو تکون میدی یعنی میرقصی فداتــــــــــــ شــــــــه خالــــــــــه
کیک 4 ماهگی ات
خاله بابا ازم عکس میگیری سنم معلوم میشه
بذار به خاله هام با تعجب نگاه کنم
کیک نمیدین حداقل انگشتامو بخورم شاید دلتون به رحم اومد یه تیکه بهم دادین
اینجا هم از حموم در اومدی قراره آخه بریم تولد
اولین باری که تولد رفتی
تولد امیررضا(پسر، پسر خاله امیر) که 4 ساله شد مبارکــــــــــه اونجا کلی ذوق کردی و ساکت و آروم نشستی قربونت برم که اینقدر آرومی و هیچکس رو اذیت نمیکنی
عکسهای 4 شنبه سوری
اینم هدیه های 4 شنبه سوری ات
ست پزشکی هدیه مامان سولی و بابایی البته مامانی وبابایی قبلا یه ست هم واست گرفته بودن اما این ست رو وقتی مامانی دید خیلی خوشش اومد چون اون قبلی ها بدون باتری بودن این با باتری کار میکرد اینم واست گرفتن مرســـــــی مامانی و بابایی مهربون
این تانک رو هم دایی سیامک واست گرفته
بعد دیدن تانک کلی ذوق کردی نمیدونستی از هیجان چیکار کنی
بذارین برم بیرون ببینم بیرون چه خبره 4 شنبه سوری که میگن چه جوره
اینجا هم داری بیرون رو تماشا میکنی ترقه بازی و فشفشه هارو ،قربون اون قیافه متعجبت بشم من
4 شنبه سوری91 تبریز البته فلش دوربین باعث شد واضح نیفتن