عکس های 3 ماهگی ات
3 ماهگــــــــــــــی ات مبــــارکـــــــــــــــــــــــــــ
عسل خاله 3 ماهه شدی داری کم کم واسه خودت مردی میشی کارهای جدید یاد گرفتی میری بغل آننه جون به سمت خاله شادی نگاه میکنی تا خاله میگه اومدم اومدم تورو بخورم برمیگردی سمت آننه جون زیر بغلش خودتو قایم میکنی بعد میزنی زیر خنده
تا میگم زبون در بیار زبونت رو در میاری بعد قهقه میزنی خلاصه کلی شیطون شدی،مامان سولی اونروزی گذاشته رو تخت تا بخوابی بعد که اومده بهت سر بزنه دیده عروسکت رو با پاهات اوردی سمت خودت محکم بغل کردی ،آخه عشق خاله تازگی ها بغل کردن یاد گرفتی اسباب بازی هاتو با دست میگیری نگه میداری خاله فدای اون بغل کردنت هات بشـــــــــــــــــه
این کیک رو مامان سولی واسه 3 ماهگی ات پخته (دستش درد نکنه این بوس از طرف تو به مامان مهربونت)
بذار برم سر وقت این کیک، شاید تونستم ناخنکی بزنم بهش
عروسکهامو بدین بهم یه کم بازی کنم حوصله ام سر رفت
خاله واسم اسب ساخته آآآآآآآآآآآآآخ جون
چه اسب خوش رکابی
یه کم تندتر برونم یــــــــــــــــــو هــــــــــــــــــو
واسه 3 ماهگی ات آننه جون واست این لباسهارو گرفته و خاله لعیا اینا اومده بودن خونمون چون بی خبر بود گفت چیزی نخریدم برات پول داد تا مامانی واست یه چیزی بگیره دست گلش درد نکنهدایی سیامک هم مثل هر دفعه پول میده توی هر مناسبتت