آرسنآرسن، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 23 روز سن داره

آرسن مرد شجاع و قهرمان ما

عکس های 28 ماهگی ات

1393/12/23 17:45
نویسنده : soli
1,678 بازدید
اشتراک گذاری

توی روزهای پایانی سال 93 خاله با کلی حرف و عکس اومده ،البته با یه کم تاخیر چشمکبه خاله حق بده چون واقعا روزها به سرعت از هم سبقت میگیرن و کمتر وقت میکنم تا بیام برات بنویسم غمگین

 

آره عزیز دل خاله یه سال دیگه از روزهای کودکی تو هم سپری شد ، یه سالیکه برای تو پر از شادی های کودکانه بود ،قد کشیدی و هر روز نسبت به دیروز قدم به کشف دنیای اطرافت گذاشتی و ما شاهد لحظه لحظه های این خاطرات ماندگار شدیم و با وجود این لحظه های ناب در کنار تو دنیای ما رنگ و بوی شادی گرفت و خدا رو شاکریم  به خاطر تو هدیه ی زیباو دوست داشتنی محبتبوسبغل

 

حالا بریم سراغ رفتارهای این یه ماهی که گذشت چشمک

 

شیرین زبونی هات که حد و اندازه نداره یه حرفهایی یه هویی میگی باعث میشی که همه اهل خونه برا قورت دادنت با هم مسابقه بدیم خوشمزه،بماند که من همیشه برنده میشم زیباراضیو اون پاهات و دستاتو حسابی میخورم ،تازه اگه یکیشون رو کم خورده باشم میگی ناناس جونم اینو کم خوردی زبانجمله بندی هات که باعث میشه قند تو دلمون آب بشه یه جورایی ماهرانه کلمات ترکی و فارسی رو هر کدوم که آسونه کنار هم میذاری و دل مارو میبری بوسبغل

 

تازگی ها همه چی مال تو هستش مامانــیٍ من ،بابای ِ من ،آننه جون من ،شادی جان من ،سیامک من و ........

 

به مامان سولی میگیbebgim benim ،aşkım benım تعجب و زود زود بغل میکنی مامانی رو میگی دوست دارم تورو

 

به عمه فرزانه میگی برزانه ،با اینکه عمه رحیمه هم هواتو داره و برات کلی وقت میذاره باهات بازی میکنه مثل من دیوارش کوتاهه چون خونه مامان جون رفتن رو مساوی با دیدن برزانه جون میدونی زبانخنده

 

صبح ها تو زودتر از مامانی بیدار میشی کنترل رو برمیداری و میزنی شبکه دو خاله شادونه چون اسمش با خاله شادی جوره خاله رو تداعی میکنی.و بعدش شروع به فعالیت میکنی با اوردن تمام وسایل کمدت به سالن

 

اما ماجراهایی که اینروزها باهات داشتیم

 

یه شب که خواب بودی مامانی و بابایی با صدای تو از خواب بیدار میشن توی خواب داد میزدی شادی جان شادی جان گریه حالا احتمالا خواب میدیدی ،صبح که بیدار شده بودی به مامان سولی گفتی بزنگم به شادی جان تا رسیدی خونه  ما پریدی محکم خاله رو  بغل کردی

 

یه روزم بدو بدو اومدی از مامان کاکائو بگیری،گفتی به من کرم شانتی بدهتعجبدر حالیکه معلوم نیست اینارو از کجا یاد گرفتی اصلا مامانی تا حالا واست کرم شانتی نذاشته چشمک

 

یه روزم که بابایی میخواسته بره سر کار ،همزمان دایی هم اومده دنبالتون آننه جون گفته آرسن به بابایی بای بای کن چنان شروع کردی به گریه که بابایی رفتگریه،یه ساعت تموم گریه کردی و این اولین بار بود تا اون حد طولانی گریه کردی غمگین

 

مامان سولی داشته تیوی نگاه میکرده اومدی به ترکی گفتی (san olara bakhma )تو به اونا نگاه نکن ،یعنی اونقدر حسودی حاضر نیستی مامانی حتی به تیوی نگاه کنه راضی

 

سوار تاکسی بودیم یه هویی بهم گفتی( sana dıram burda otı )بهت میگم اینجا بشین قه قههدیگه همه تو تاکسی از خنده روده بر شدیم آخه جالب بود کلمه به اون سختی ترکی رو گفتی

 

عاشق بازی فوتبالی ،تا دایی و بابایی رو گیر میاری میگی سیامک بریم فوتبال بازی کنم چنان شوتهایی میزنی که خودمون به قدرت تو این سن تعجب میکنیم خنده

 

رفتی تو اتاق منو خاله جعبه های هدیه رو برداشتی آوردی میگی شادی جان ناناس جان هدیه آوردم محبت خاله فدای دست و دلبازیت بشه بغل

 

تازگی ها تا میریم بیرون لبو میخوایی واز اونجایی که هیچی رو تنهایی دوست نداری بخوری تا یه بچه میبینی میگی نی نی ها بیایین باهم بخوریم مثل این نون خشکی ها دنبال نی نی میگردیخنده

 

برا خرید عید تا میرفتیم یه مغازه یه نی نی میدیدی فوری میرفتی سمتشون و اجازه میخواستی سلام کنی و دست بدی از بس که مهربونی ،تو یکی از روزها یه نی نی دیده بودی و خودت لباس پرو نمیکردی و میگفتی برا نی نی لباس بگیریم و ول نکن نبودی قه قههتا یادم نرفته اینم بگم همه لباسهات رو خودت  انتخاب میکنی ،انصافا خیلی هم خوش سلیقه ای چشمک

قه قهه

یه روز ناهار خونه ما آننه جون یه کم غذا رو تند کرده بودیه لقمه گذاشتی تو دهنت دیدی سوختی با خجالت لقمه رو از دهنت در آوردی میگی شادی جان بو بیراز یاندیردی (این یه کم سوزوند )خنده

 

یه شب من و خاله شادی تو اتاق بودیم دیدیم اومدی چراغ اتاق روخاموش کردی گفتی برین بخوابین بعد دراز کشیدی چشاتو الکی بستی شروع کردی به خرو پف کردن منو خاله شادی از خنده غش کردیم خخخخ قه قهه

 

 یه روزم اومدی از گوشهای خاله شادی بوس کردی خاله هم بهت گفته آرسن جون همه رو از لپ هاشون بوس کن ،بعد تو خونه گوش های مامان سولی رو بوس کردی مامانی بهت گفته آرسن بوس نکن گفتی آره آره فقط گوش های شادی جان خنده

 

داشتیم با دایی کارهای عید رو میکردیم اومدی از دست دایی جارو رو گرفتی میگی سیامک تو نکن بده من تمیز کنم زبان،بعد جارو رو نمیدادی به ما کچلمنم اومدم خاموش کردم کیسه اش رو عوض کنم بهت گفتم دیدی جارو رو خراب کردی ،یه کم با جارو ور رفتی برگشتی به سیامک میگی سیامک  جارو رو خراب کردی راحت شدی خندهقه قهه

 

بهت هرچیزی بدیم میگی مرسی ممنون تازگی ها میگی به ترکی استانبولی tamam چشمک

 

 

حالا بریم سراغ عکس ها

 

کیک 28اُمین  ماهگردت ،که مامان سولی زحمتش رو کشیده دست گلش درد نکنه تشویق

 

0

 

هورااااااااااااا آرسن من 28ماهه شده جشنجشنجشن

 

00

 

نفسم مثل همیشه با دیدن کیک ماهگردش و بساط تبلد به قول خودش کلی ذوق کرده بوسمحبت

 

01

 

 

2

 

 

خاله فدای غنچه کردن لبهات بشه، نمکدون خاله بوسبغل

 

3

 

اینجا داری ادا در میاری زبان از خودت ژست گرفتی چشمک

 

4

 

قربون قیافه معصومت بشه خاله بوس

 

5

 

و در ادامه مراحل فوت کردن شمع ها به رسم هر ماه و ذوق آرسنی چشمکبغلزیبا

 

5

 

و اختتامیه مراسم با رقص آذری آرسن جونی راضی

 

6

 

واما در  ادامه عکسهایی از این یه ماهی که گذشت

 

عکسهایی از رنگ بازی تو حموم

 

7

 

تو اولین مرحله دستهاتو رنگی کردی و صورتت رو رنگی کردیخندونکزبان

 

8

 

9

 

10

 

و اما در ادامه هنرمندی آرسن جونی گل میکنه ،پیکاسو خاله چشمک

 

11

 

اینجا به همنطور که از عکس معلومه خونه و کلی ابر کشیدی ،خاله فدای هنرمندیت بشه بغل

 

12

 

تازگی ها این ژست رو دوست داری بگیری مخصوصا وقتی میخواییم ازت عکس بگیریم زیبا

 

13

 

و در پایان مثل همیشه خودت دست به کار میشی که تمیز کنی خرابکاریهات رو زبان

 

14

 

غذای مورد علاقه آرسن کاباب به همراه انبه (تنها موقعی که خودت هول میکنی برا غذا خوردن )اینروزا انبه خوردنت فوق العاده زیاد شده روزی 3 لیوان خوشمزه

 

15

 

وقتی آکواریوم میبینی و هیجان زده میشی و داد میزنی بیایین ماهی ماهی خنده

 

16

 

یه روز که مامان سولی اینا رفته بودن خرید و با من تو خونه تنها بودی نقاشی کشیدی من تشویقت کردم یه کم بعد با یه نقاشی اومدی سراغم گفتی اَری نقاشی دستات (نگو من وقتی برات کف زدم ،تصویر دستامو کشیدی )تشویق فدای قوه تخیلت بشم این برا من خیلی با ارزش بود اونقدر باهوشی که کف زدن دستای منو به تصویر کشیدی بغل

 

 

تازگی ها وقتی میریم خرید خودت میری سراغ لباسهای پسرونه و شروع میکنی به انتخاب

 

18

 

اینو خودت انتخاب کردی حیف که برات یه کم کوچیک اومد خطا سلیقه نفسم حرف نداره تشویق

 

19

 

موقع خرید هم دست از انبه خوری بر نمیداری خوشمزهبا این تفاوت که گولت زدیم بهت هلو دادیم و متوجه شدی خخخخ با نارضایتی میخوری و قیافت دیدن داره خنده

 

20

 

به خاله شادی گفتی نصف شبی ازت عکس بگیره و ژست گرفتی راضی

 

21

 

تو مرکز خرید کاراکتر های  کارتونی مورد علاقه ات رودیدی و ذوق کردی زیبا

 

21

 

به من داری توضیح میدی کی ها هستن چشمک

 

22

 

اینجا هم حوصله ات سر رفته و با غلت خوردن  رو صندلی ها خودتو سرگرم میکنی

 

24

 

غذاهای خوشمزه ای که خاله طاهره و پری جون موقع رفتن خونشون زحمت کشیده بودن دست گلشون درد نکنه عالی شده بودن محبتبغلجا داره ازاینجا یه بار دیگه ازشون تشکر کنم که حسابی با شیطنت های تو بهشون زحمت دادیم بوس

 

26

 

در بدو ورودت خونه پری اینا که ساکت بودی هنوز چشمکخندونک

 

27

 

اینجا هم ما سرگرم صحبت بودیم که گوشی منو کش رفتی ،خاله فدای اون دستای توپولوت بشه که پیشان هارو بهم نشون میدی انگار اصلا خاله ندیده خخخخخنده

 

28

 

اما عکسهای چهارشنبه سوری

 

که حسابی خوش گذروندی با قطار سوار شدن و ....

 

29

 

حتی آبنباتت انتخاب خودته از بس که دوست داری همه چی قلبی باشه محبت
 

 

30

 

قبل اینکه بریم مراسم چهارشنبه سوری رو ببینیم برات توضیح داده بودیم با خاله شادی که همه آتیش روشن میکنن ،ترقه میندازن و شادی میکنن و نباید بترسی متفکرحالا جالبش اینجاست که وقتی میدیدی صدای ترقه اومد برمیگشتی به ما میگفتی نترسین نترسین ترقه بازیه ترس نداره خندهآفرین پسر شجاع

 

اینم عکسهایی از مراسم چهارشنبه سوری 93 از دوربین خاله چشمک

 

 

31

 

32

 

33

 

اما بریم سراغ هدیه های چهارشنبه سوری ات

 

هدیه مامان سولی و بابایی یه ماشین سفید با کلی کتابهای حسنی ،همانطور که ازتصویرم معلومه چشمهای آرسن با دیدن هدیه های مورد علاقه اش پروانه ای شد محبت

 

34

 

36

 

هدیه آننه جون باز یه ماشین کوچلو انتخاب خودت بغل

 

37

 

هدیه دایی سیامک با تصاویر دایناسوری که عاشقشونی میگی دینازور دارم کلی چشمک

 

38

 

هدیه من جورچین با یه لیوان دست ساز چون که عاشق لیوانی و تنوع رو دوست داری بوس

 

39

 

هدیه خاله شادی که بازم انتخاب خودت بود محبت

 

40

 

هدیه مامان جون و عمه هات که دست گل همشون درد نکنه محبتبوسوقتی این دوچرخه رو راه میندازی فوری میری دوچرخه خودتم میاری و تو خونه بدوبدو راه میندازی زبانعاشق آقا گاو هستی با رقص اون تو هم میرقصی خندونکو خرگوش(خلگوش بهگفته آرسنی )هم که حباب میده بیرون ذوقت چند برابر میشه بغل

 

42

 

43

 

44

 

45

 

پیشاپیش سال نو رو به همه دوستامون و خواننده های خاموش وبلاگمون تبریک میگم ایشالله که سال خوبی برا همشون باشه سالی پر از شادی و سلامتی در کنار عزیزانشون  و به هر چی آرزوشونه برسن . یا حق محبتبوسبغل

 

 

 

 

 

 

 

 

پسندها (4)

نظرات (5)

مامان آنيسا
1 فروردین 94 17:31
فرناز جون خیلی عالی بود.28ماهگی آرسن جونم هم مبارک هدیه هاشم خوشجل بود سال نو هم مبارک ایشالاه سال خوبی براتون باشه و به همه آرزوهاتون برسین
soli
پاسخ
فدات شم سعیده جونایشالله که سال جدید واسه شما هم پر از روزای خوب و خوش باشه
مامان هاجر(یوسف و یگانه )
3 فروردین 94 10:25
سلام خوبین ،سال نوتون مبارکانشالله سال خوبی داشته باشین ،همه ماهگردات با هم مبارک عزیزم ،ببخشید دیر اومدم
soli
پاسخ
سلام دوست عزیزم.ممنون ان شاءالله که شما هم سال خوب و خوشی داشته باشین
مامانی
9 فروردین 94 20:11
عالی بود عزیزم شاد وسلامت باشید ...........
soli
پاسخ
ممنون عزیزم
ناهید
17 فروردین 94 17:24
سلام فرناز جونم خوبی دوست گلم سال نو رو بهت تبریک میگم و امیدوارم امسال سال رسیدن به همه آرزوهای قشنگت باشه گلم . و از خداوند میخوام که بهترین ها و عالیترین ها و قشنگترین هاش رو امسال بهت بده عزیزم . عکسای این ماه آرسنم عالی بود مخصوصا تزئیین کیکتون که قلبی بود . خیلی خوشگل بود یعنی اگه من یک سوم سلیقه شماهارو داشتم هیچی نمیخواستم . بوووووووووووووووووس . کارای آرسنم خیلی باحاله هر وقت متن پستاتو میخوندم کلی از دست آرسن میخندم . امیدوارم همیشه سالم و شاد باشین عزیزم . می بوسمتتتتتتتتتتتتتتتتتتت.
soli
پاسخ
مرسی گلم بابت آرزوهای قشنگت برامون ایشالله تو هم به همه آرزوهات برسی و سال خوبی برات باشه خودت که خوش سلیقه و هنرمندی خانومی این حرفها چیه تو خودت استادی تو هم همیشه هر جا هستی شاد و سلامت باشی گلم میبوسمت
Mah
22 فروردین 94 16:09
سلام عزیزم. با تاخیر سال نو مبارک... دوستت دارم... هنوز به یادت هستم...
soli
پاسخ
مرسی مهربونم که به یادمون بودی ،فدات گلم منمهمچنین میبوسمت